برای این بخش از این مقاله منابع لازم نیامده‌است. لازم است بر طبق اصول اثبات‌پذیری و شیوه‌نامه ارجاع به منابع منبعی برای آن ذکر شود. مطالب بی‌منبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد

 شعر جایگاه ویژه‌ای در زبان پارسی دارد

زبان پارسی میانه، پس از تحول و آمیختگی با لهجه‌ها، گویش‌ها و زبان‌های خویشاوند نزدیک و همچنین وارد شدن وام ‌واژه‌ها، پارسی نو را به وجود آورده‌است. بنا بر این جای تعجب نیست که شباهت‌های فراوان چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری میان این دو زبان وجود دارد. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتاده‌است بسیار عظیم‌تر از تحولی‌است که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ داده‌است

در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سده چهارم تاثیر مهمی بر بازیافت بسیاری از واژه‌های گم‌شده زبان پارسی داشت و خود این تاثیر را در شاهنامه اعلام کرده‌است. اگر کوشش‌های خودجوش فردوسی نبود، هویت پارسی‌ امروز بسیار بیش از این به خطر می‌افتاد

خط فارسی

 نمونه دبیره -دست خط علی اکبر دهخدا

نوشتار اصلی: خط فارسی

خط فارسی کنونی، فارسی‌شده خط عربی است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد.[نیازمند منبع]


زبان‌های بیگانه در فارسی

این بخش به تمیزکاری نیاز دارد. محتویات این بخش ممکن است غیرقابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشند یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کنند

بیشترین واژه‌های بیگانه در پارسی واژه‌های عربی، واژه‌های ساختگی با به‌کارگیری‌ بن فعل عربی، واژه‌های اروپایی و واژه‌های ترکی هستند. به‌جز واژه‌های عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در پارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژه‌های دیگر زبان‌ها به دلیل برهم کنش‌های فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به پارسی آمده‌اند.[نیازمند منبع]

واژه‌های عربی‌شده فارسی

عرب‌ها شمار زیادی از واژه‌های پارسی را برابر گویش خود تغییر دادند و شماری از همین واژه‌ها به‌وسیله ایشان و کارگزاران ایرانی آنها به پارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژه‌های «فارس»، «فیل»، «فردوس»، «ابریق» و «قهستان» هستند که به ترتیب از واژه‌های پارسی «پارس»، «پیل»، «پردیس»، «آبریز» و «کوهستان» ساخته شده‌اند. عربی سازی‌ شمار دیگری از واژه‌های پارسی و راه یافتن آنها به پارسی از الگوی پیچیده‌تری پیروی می‌کند. یک نمونه واژه «جنحه» است که در پارسی کنونی کاربرد حقوقی دارد. این واژه از مفرد کردن واژه «جُناح» ساخته شده‌است، اما «جناح» خود عربی شده واژه پارسی‌ی «گناه» است! واژگانی مانند «بهلوان» )پهلوان) و «مهرجان» )به طور عمومی جشن) در عربی نیز معرب واژگان پارسی هستند.[نیازمند منبع]


فرهنگستان ایران

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله زندگي نامه شيخ احمد جام در فایل ورد (word) دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله زندگي نامه شيخ احمد جام در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله زندگي نامه شيخ احمد جام در فایل ورد (word)

شیخ احمد جام (ژنده پوش)  
شیخ احمد جام(به روایات فرزند شیخ احمد جام)  
تربت جام، گنجینه ای از هنر معماری  
مجموعه معماری مزار شیخ احمد جام  
گنبد خانه   
ایوان   
مسجد عتیق  
مدرسه امیر جلال الدین فیروزشاه یا گنبد سبز   
مزار شیخ احمد جام  
مسجد جامع نو  
آب انبار  
مسجد و مقبره خواجه عزیزالله   
رباط جام   
آرامگاه شیخ ابوذر بوزجانی  
مجموعه تاریخی لنگر  
مجموعه تاریخی لنگر  
رباط سمنگان   
مقبره میر غیاث الدین   
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله زندگي نامه شيخ احمد جام در فایل ورد (word)

 کارنامه ی بزرگان                        حسن منصوری

شعرای نامی ایران               منیرالسادات معراجی

شاعران بزرگ ایران            عبدالرفیع حقیقت

شیخ احمد جام (ژنده پیل)

شیخ الاسلام ابونصر احمد بن ابوالحسن بن احمد بن محمد نامقی جامی معروف به احمد ژنده پیل یا احمد جام از بزرگان مشایخ عرفان ایرانی در نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری است. وی در سال 441 هجری در قریه نامق یا نامه از توابع جام از اعمال ترشیز ولادت یافت.  پدرانش برزگر بودند و او در جوانی آمی بود و در نوشخواری و میگساری افراط می کرد

 سرانجام در بیست و دو سالگی توبه کرد و وارد حلقه تصوف شد.  دوازده سال در کوه نامق و شش سال در کوه بیزد در خاک جام بخلوت نشست و سپس بنای ارشاد را گذاشت.  نخست در سرخس و استاد و زورآباد بود و در ضمن سفرهایی به هرات و نیشابور و بوزجان و مرو و باخرز و بسطام کرد و به حج رفت.  سرانجام به روستای معدآباد در سرزمین جام رفت و در همانجا به سال 536 هجری در 95 سالگی زندگی را بدرود گفت.  در بیرون دروازه معدآباد بخاک سپرده شد

مزار وی هم اکنون در همان ناحیه که امروز تربت خوانده میشود برپاست، و زیارتگاهست و بهمین جهت آن محل را تربت جام میخوانند.  ساختمان آرامگاه وی را ملک غیاث الدین محمد کرت در سال 719 هجری ساخته است

 

شیخ احمد جام

به روایات فرزند شیخ احمد جام

به محض ورود به تربت جام حال و هواى خاصى به آدم روى مى‏آورد پاکیزگى فضاى مجموعه تربت جام انسان را سبک‏بال‏مى‏سازد و در میان جمعى از مهربان‏ترین مخلوقات روى زمین تصور مى‏کنم در گهواره‏اى مملو از صفا و محبت به هر سوى کشیده‏مى‏شوم

در دفتر کار حاج آقا شرف‏الدین حاج الاحمدى فرزند شیخ احمد جام و تولیت مجموعه پاى صحبت گرم و دلنوازى نشسته‏ام با جان‏و دل مى‏شنوم

«حضرت شیخ احمد جام قدس سره از اولاد حضرت جریربن عبداللّه وجلى، از اصحاب بزرگ پیامبر گرامى اسلام بوده است.اصل‏شان از یمن بوده، جریر هنگامى که در سال آخر بعثت به حضور حضرت پیامبر اسلام مشرف شد، حضرت رسول رداى مبارک را برروى زمین پهن کردند و فرمودند، جریر روى ردا بنشیند و حدیث مشهورى بر این واقعه وجود دارد که حضرت پیامبر فرمود: هرگاه بزرگ‏قومى نزد شما آمد او را اکرام کنید

 این حدیث در مورد جریربن عبداللّه اتفاق افتاده است.» حاج آقا شرف‏الدین جامى الاحمدى تولیت مجموعه مزار، امام جمعه، رهبر معنوى و قاضى شرع مردم تربت جام که با 23 واسطه‏ شجره‏اش به شیخ احمد جام مى‏رسد مردى وارسته و عارفى بزرگوار است که فیض محضرش لذت فراوانى دارد

 روحانى خوش بیان دریک محیط آرام‏بخش و ساده که محل کار وى و خانه امید هزاران انسان با خدایى است که براى حل مشکلات خود به آنجا روى‏مى‏آورند، با شور و هیجان خاصى از جد بزرگوار خود براى «گردشگرى» حکایت مى‏کند

 «حضرت شیخ احمد جام ششمین نسل از حضرت جریربن عبداللّه در ماه محرم سال 440 هجرى قمرى در قریه نامق ترشیز(کاشمر) چشم به جهان گشود پدرش ابوالحسن نام داشت و «بونصر» کنیه‏اش بود

 جوانى رشید و پهلوان و خوش اندام بود و مانندهمسالانش به تقاضاى جوانى به عیش و عشرت مى‏پرداخت

 در 22 سالگى واقعه‏اى پیش آمد. او و یارانش پس از توبه از رفتار گذشته‏خود هر یک به سویى روى نهادند و عزلت پیشه کردند و احمد جوان 12 سال در وههاى نامق و 6 سال در میان کوه بزد در غرب تربت‏جام خلوت‏نشین شد و به تزکیه نفس پرداخت و به مدد بارقه‏اى الهى در وادى تقوا گام نهاد.»

هنگامى که به بناى مسجد نور در بالاى تپه معدآباد اراده کرد و گفت مى‏خواهد آب زراعتى را از پایین به بالاى تپه ببرد حیرت کردندو چه‏بسا او را دیوانه تصور کردند و زارع مالک آب وقتى از تصمیم شیخ باخبر شد به او پرخاش کرد و با بیل به سرش کوبید. شیخ به اوگفت: اى غول! و با کشیدن عصایش بر روى زمین آب را به بالاى تپه منتقل ساخت. مردى که با بیل به سر شیخ زده بود با دیدن کرامات‏شیخ لقب غول را که از شیخ دریافت کرده بود با افتخار براى خود و فرزندانش نگهداشت که هنوز هم فامیل غول احمدى در تربت جام‏وجود دارد

هنگام پوشش سقف مسجد یکى از چوبها کوتاهتر از چوبهاى دیگر بود از شیخ کمک‏خواستند، شیخ یک طرف چوب را به دست خود گرفت و سر دیگر چوب را به شخصى‏واگذاشت و گفت چوب را بکش و زمانى که چوب را کشیدند بلندتر شد. حتى یک متر از دیوارهم بیرون آمد. هنوز این چوب در بالاى مسجد مشاهده مى‏شود

شیخ که به اقصى نقاط جهان هجرت کرده بود در روستاى معدآباد خانقاهى براى موعظه وتدریس مریدانش احداث کرد

روستاى ساده معدآباد به برکت وجود شیخ احمد رونق یافت و بعدها با استقبال زائران ومریدان و ارادتمندان وى از اهمیت فراوانى برخوردار شد و جاى شهر اصلى جام را گرفت

«زمانى هم شیخ در کوچه ‏هاى سرخس آواز حکیمانیم، حکیمانیم و طبیبانیم سر مى‏داد وبیمارانى را که دچار مرضهاى صب‏العلاج بودند شفا مى‏بخشید پس از شفا یافتن بیمارش، او رااز خانه بیرون مى‏آورد و همراهش در کوچه‏ها راه مى‏رفت

«در زمان حیات ایشان سلطان سنجر سلجوقى که به منظور دفع اسماعیلیه به بوژگان تربت‏جام وارد شده بود شنید که شخصى به نام احمد اهل کرامات و خوارق عادت است. سلطان‏سنجر او را نزد خود مى‏خواند

 شیخ به فرستاده مى‏گوید ما با سلطان کارى نداریم اگر او کارى‏دارد بیاید! سلطان سنجر از شنیدن ماجرا خشمگین مى‏شود و تصمیم مى‏گیرد مامورانى براى‏جلب شیخ اعزام کند

 در این هنگام به سلطان خبر مى‏رسد که همه اسب‏هاى سپاه دچار بیمارى‏وحشتناکى شده‏اند. سلطان با تصور ارتباط بیمارى اسبها با بى‏احترامى به شیخ از جلب او صرف‏نظر کرده و خود با وزرا و امیران به دیدار شیخ عزیمت مى‏کند

 شیخ در خانقاه مشغول نظارت برکار بناها و کارگران بود که سلطان و همراهانشان از راه مى‏رسند

 شیخ مشتى از تراشه‏هاى رنده‏شده چوب را بر مى‏دارد و در حالى که مى‏گوید احمد را جز این بضاعتى نیست آن را روى سرسلطان مى‏ریزد. تراشه‏ها با رسیدن به زمین به دانه‏هاى طلا تبدیل مى‏شود

 سلطان از مشاهده کرامات شیخ وحشت مى‏کند و با هیجان دست شیخ را مى‏بوسد و مریداو مى‏شود و ناوه‏اى را پر از گل مى‏کند روى دوسشش مى‏گذارد و به پشت بام خانقاه مى‏برد ومى‏گوید مى‏خواهم در قیامت جزو ناوه کشان احمد باشم.»

«شیخ در عرفان و طریقت هم مرید اویسى حضرت على بن موسى الرضا بود. اجداد مامحب اهل بیت بودند کما اینکه جریربن عبداللّه در رکاب حضرت على (ع) با دشمنان اسلام‏جنگیده است.»

مذهب شیخ احمد حنیفى بوده است ولى عده‏اى از اولاد او شیعه و عده‏اى هم اهل سنت‏هستند. که در اطراف و اکناف جهان از جمله ایتالیا، مصر، یمن، عربستان، پاکستان و هندوستان‏پراکنده‏اند. شیخ فنا فى اللّه بوده و چنین شخصیت‏هایى اصل اسلامند و به قول شاعر معروف

چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت «عرفى»

مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند

«عرفى شیرازى»

شیخ داراى چندین تالیف است و دیوان اشعارى هم دارد که دو بیت از شعر دیوان او چنین‏است

 گر منظر افلاک شود مسکن تو

وز کوثر اگر سرشته باشد گل تو

چون مهر على نباشد اندر دل تو

مسکین تو و سعى‏هاى بى‏حاصل تو

«کرامات شیخ سبب شد که به تدریج منکران سرسخت تابع وى شدند

شیخ پس از سفرهاى‏زیاد هنگامى که در 80 سالگى قصد سفر حجاز داشت در میان راه وقایعى پیش آمد که به دیارخود بازگشت و پس از چند سال هدایت مریدان به رحمت ایزدى پیوست»

وقتى صحبت حاج آقاى شرف‏الدین جامى الاحمدى تولیت تربت جام به اینجا رسید اظهارداشت

«تولیت مجموعه مزار شیخ احمد جام طبق وصیت اولیه از اعلم و ازهد و ارشد اولاد متولى‏با رعایت سلسله مراتب در هر نسل با انجام مراسم باشکوهى از پدر به فرزند منتقل مى‏شود.»

تولیت مجموعه مزار شیخ احمد جام مى‏گوید: متاسفانه مدتى است این مجموعه غریب‏مانده است و هیچگونه تلاشى براى رونق آن نشده و بودجه‏اى معین نگردیده است

 سند اوقاف‏مجموعه را هم در سال 1312 به عنوان امانت از سوى اوقاف خراسان گرفتند ولى هرگز پس‏ندادند و همچنان اوقاف مجموعه را تحویل نداده‏اند

 پس از آن که شیخ احمد نامقی ـ عارف مشهور ـ در سال 536 هـ.ق. درگذشت ، او را در جلوی دروازه معدآباد به خاک سپردند

 قبر شیخ که امروزه در جلوی ایوان قرار گرفته ، با اجر و گچ به طول 20/5 و عرض حدود 2 و ارتفاع حدود 1 متر ساخته شده است و در کنار آن ، درخت پسته کوهی کهنسالی قرار دارد که زایران تربت شیخ ، اعتقاد خاصی بدان دارند

دو سنگ قبر افراشته سفید رنگ بر بالای سر و پایین پای مرقد وی نشانده‌اند که بر روی آن‌ها کتیبه‌هایی به خط کوفی و نستعلیق نوشته شده است و حواشی و قسمت‌های مختلف آن با گل و برگ و طرح مارپیچی و مقرنس زینت یافته است

 بر گرداگرد مزار شیخ ، معجری سفید رنگ به طول 8 متر و ارتفاع 50 سانتی‌متر کشیده‌اند و به فافصله هر یک متر آن ، ستون سنگی سیاه رنگی قرار داده‌اند که تعداد آن‌ها 18 عدد است و بر روی برخی از آن‌ها که در جبهه رو به روی صحن قرار دارند ، کتیبه‌هایی به خط ثلث و نستعلیق دیده می‌شود

    تربت جام، گنجینه ای از هنر معماری

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله ديويد هيوم و ديدگاه ها در فایل ورد (word) دارای 46 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله ديويد هيوم و ديدگاه ها در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله ديويد هيوم و ديدگاه ها در فایل ورد (word)

الف – مقدمه ای بر دیدگاه دیوید هیوم   
ب – دیدگاههای هیوم   
1- علیت استقراء  
2- جهان خارج   
3- نفس  
4- هیوم و اخلاق   
5- خدا و اختیار   
6- معجزه و هیوم   
7- شکا کیت و اول شخص   
منابع و مأخذ   

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله ديويد هيوم و ديدگاه ها در فایل ورد (word)

1- استیول داروال ، آلن گیبارد، پیتر ریلتن؛ نگاهی به فلسفه اخلاق در سده بیستم ، ترجمه مصطفی ملکیان ، تهران : سهروردی، 1381

2-  اسکورتن، راجز؛ تاریخ مختصر فلسفه جدید ، ترجمه اسماعیل سعادتی، تهران: حکمت ، 1380

3- پوخنسکی ، ای . م ؛ فلسفه معاصر اروپایی، ترجمه شرف الدین خراسانی ، بی جا : شرف

4- زرین کوب ، عبدالحسین؛ تاریخ در ترازو؛ تهران :  امیر کبیر، 1384

5- ژیلسون ، اتین؛ فلسفه مسیحیت؛ ترجمه محمد محمدرضایی و محمود موسوی، قم : اسلامی ، 1375

6-  گالینسون ، دایانه؛ 50 فیلسوف بزرگ ؛ ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی، تهران : 1380

7- مجتهدی، کریم ؛ نگاهی به فلسفه جدید و معاصر در جهان غرب؛ تهران : امیرکبیر ، 1371

8- مگی، براین؛ فلاسفه بزرگ آشنایی با فلسفه غرب، ترجمه عزت اله فولادوند، تهران : خوارزمی، 1377

9- مدرسی، محمد رضا؛ فلسفه اخلاق ، تهران : بی نا ، 1371

10- هولمز، رابرت؛ مبانی فلسفه اخلاق، ترجمه مسعود علیا، تهران : ققنوس، 1382

11- وارونک ، مری؛ فلاسفه اخلاق در قرن بیستم ، ترجمه ابوالقاسم فنائی، قم : تبلیغات اسلامی ، بی تا

الف )مقدمه ای بردیدگاههای دیوید هیوم

کسی که اکثرا او را بزگترین فیلسوفی می دانند که آثارش را به زبان انگلیسی نوشته مردی بنام دیوید هیوم که اصلا اسکاتلندی بود نه انگلیسی و در 1711 در ادینورو به دنیا آمد . هیوم بعضی از بهترین آثارش را هنگامی نوشت که هنوز بسیار جوان بود . در حدود 18 سالگی نوعی مکاشفه عقلی برایش دست داد و هشت سال بعد را صرف نوشتن کتابی کرد بنام رساله طبیعی انسان کرد که با اقبال ناچیز ودرک حتی ناچیزترروبه رو شد و به گفته خودش مرده از چاپخانه متولد شد . بنابراین در سنین بین سی چهل ، هیوم در صدد بر آمد دوباره آن را بصورتی مردم پسندتر بنویسد . نتیجه این کار دو مجله کوچکتر بود . یکی تحقیق درباره فهم انسان و دیگر تحقیق در مبادی اخلاق . اما اقبال عمومی به این دو کتاب هم بهتر از کتاب اصلی نبود . در سنین بین چهل و پنجاه کتابی در زمینه تاریخ بریتانیا نوشت

هیوم در زمان حیات همچنین به عنوان اقتصاددان شهرتی به هم رساند . در جنگ جانشینی اتریش در دو لشکر کشی به عنوان افسر ستاد خدمت کرد و دو سال در سنین متجاوز از 50 دبیر سفارت بریتانیا در پاریس و بعد معاون وزارت خارجه بود

در فرانسه هیوم به ( دیوید مهربان ) معروف بود و در شهر زادگاهش اسم او خیابان دیویدقدیس خوانده می شود . با توجه به چنین نسبتی شاید یکی از بازیهای روزگار بود که هیوم در آن ایام پنهانی سرگرم نوشتن آخرین شاهکار فلسفی خود یعنی نقدی عمیق و کوبنده بر دین بود . گفت و شنود درباره دین طبیعی که به عقیده بعضی بهترین کار اوست در 1779 به چاپ رسید . هیوم شخصیتی بی اندازه جذاب و دلنشین دارد ولی همچنین باید او را عامل شکوفندگی بزرگ حیات فکری و عقلی ادینبوردو در قرن 18 بدانیم که امروز از آن بعنوان نهضت روشنگری اسکاتلند یاد میکنیم .نهضتی که بزرگترین فیلسوف و بزرگترین اقتصاد دان و بزرگترین زندگینامه نویس انگلیسی زبان یعنی بترتیب دیوید هیوم . ادام اسمیت و جیمز بازول را بوجود آورد

در حال حاضر کتاب و نوشته درباره هیوم فراوان است و پروفسور جان پاسمور استاد دانشگاه ملی استرالیا و نویسنده یکی از بهترین این کتابها موسوم به مقاصد هیوم برای بحث درباره آثار او با من در اینجا حضور دارد[1]

فیلسوف اسکاتلندی ، دیوید هیوم ( 1711تا 1776 ) مهمترین و تاثیر گذارترین تجربه گرای انگلیسی در قرن هیجدهم بود . او از خانواده ای اصیل و ثروتمند بود ، برای مدتی به کار سیاسی اشتغال داشت و در پاریس دبیر و منشی سفارشات شد . شاهکار فلسفی او – رساله درباره طبیعت آدمی – در اوایل بیست شش سالگی نوشته شد و با وجود آثاری که بعداً نوشت بی نظیر ماند . در بازگشت به اسکاتلند کار ادبی خود را در جو فعالیت فکری ای که ان زمان در ان کشور حاکم بود ادامه دارد ، و علاوه بر کتاب تحقیقات ( 1784 تا 51 ) ( که خلاصه ویراسته و تجدید نظر شده رساله میباشد )رسالات ادبی ،سیاسی و فلسفی فراوانی را به رشته تحریر در اورد . او همچنین کتاب تاریخ بریتانیای کبیر ( 7-1752 )را تالیف کرد ، که به جهت دقت ،دانش و بینش انسانی که در ان به کار رفته شایان ذکر است . هیوم از حیث دیدگاه فکری شکاک و ازاد اندیش ، و با وجود این محافظه کاری زبان اور و ثابت قدم بود ، مردی به ظاهر در صلح و سازش با جهان ، که به معاصران خود عشق به زندگی و صفای دیدگاه به ارمغان اورد  و تقریبا به هر کسی که بر خورد محبت و احترام وی را نسبت به خود جلب کرد

شهرت هیوم تا حدودی به واسطه شکاکیت اوست . او دید ، یا چنین تصور میکرد ، که دیدگاه تجربه گرایی امکانات شناخت را تا حدی محدود کرده است که اسلاف وی ان را تصدیق نکرده بودند . به علاوه ، او ادعا کرد که از این شکاکیت به دست امده تنها با رد مقدماتی چنان بنیادی میتوان رها شد که کنار گذاشتن انها در مواجهه با ((  فهم عرفی  ))عمیق تر موقتی خواهد بود . این مقدمات -  یعنی تقدم مورد اول شخص، و نظریه معنای مبتنی بر تجربه گرایی -  قبلا بر کلی را به ایده الیسم سوق داده بود. هیوم بر این اعتقاد بود که اگر ان مقدمات ان مقدمات به درستی فهم شوند لزوما به نوعی لا اداری گری و شک منتهی می شوند که هرگز نمی توان ان را با فکر بشری حل و رفع کرد . هیوم نه تنها علیه وجود خدا و حقیقت دین استدلال کرد ، او نه تنها نفس تصور خدا را رد کرد ؛ و اخلاق را موضوع احساس معرفی کرد که عقل نمی تواند اقتدار و نظارتی روی ان داشته باشد ؛ بلکه برای شکاک بودن درباره وجود اشیاء مادی ، درباره ماهیت و واقعیت ارتباط علی ، – حیرت انگیزتر – درباره وجود خود نفس انسانی انگیزه ای به دست آورد

طبعا دلایلی که به چنان نتایجی منجر می شود باید به قدری قوی بوده باشند که مورد استهزا و تحقیر قرار نگیرند . گواه و شاهدش این که حتما مقدمان تجربه گرایانه هیوم بر اذهان معاصران وی تاثیر گذار بوده است که دلایل وی را بدان اندازه پریشان کننده یافتند

فلسفه هیوم ، مانند فلسفه لاک ، با نظریه معنا می شود ، واین نظریه در اساس همان نظریه لاک است ، و غرض ازان بیان دقیق این اصل موضوع اساسی تجربه گرایانه است که هیچ مفهومی نمی تواند وجود داشته باشد مگر جایی که تجربه در کار باشد . بنابراین نه دلایلی برای باور به آموزه های ما بعد الطبیعی فلسفه عقل گرایانه ، و نه وسیله ای مناسب برای بیان ان می تواند وجود داشته باشد . بر کلی ( به گمان خود ) نظریه شناخت لاک  را به نتایج منطقی اش رساند ، و بدین وسیله با قرار دادن فاعل و شناسایی و حالات ذهنی اوبه عنوان مقدمه و نتیجه فلسفه خود ، باور به وجود جهان مادی را نفی کرد . هیوم نظریه معنای لاک را به عنوان مبدا حرکت خود پذیرفت ، و به نتایجی دست یافت که نسبت به نتایج بر کلی هم افراطی تر و هم پریشان کننده تر بودند . آنها پریشان کننده تر بودند . آنها پریشان کننده تر بودند زیرا مستلزم این بودند که یا باید جهان بینی تجربه گرایانه را کنار گذاشت ، یا در غیر این صورت ، اگر به آن ملتزم باشیم ، شمار بسیار اندکی از دعاوی معرفتی ما را می توان با آن جمع کرد

هیوم ، مانند تجربه گرایان دیگر ، فلسفه خود را طوری معرفی کرد که گویی مبدا آن علم ذاتی درباره ذهن انسان است ، یعنی نتیجه مشاهداتی است که خوانندگان او را از طریق درون نگری مستقیم فورا می توانند آنرا تایید کنند . او در میان محتویات ذهن بین (( انطباعات )) و (( تصورات )) فرق گذاشت . انطباعات در حکم چیزهایی هستند که می توانیم احساسات و ادراکات بنامیم ، و تصورات در حکم چیزهایی هستند که می توان آنها را مفاهیم یا معانی نامید . هنگامی که اسبی را ادراک می کنم ، انطباع خاصی ( در این مورد یک انطباع بصری ) دارم ؛ وقتی به اسبی می اندیشم ، تصوری را فرا می خوانم : این تصور به دستهای متعلق است که هم زمان معنای کلمه ((اسب)) را (برای من) می سازد

فرق میان انطباعات و تصورات چیست ؟ به نظر هیوم این فرق به واسطه درجات (( قوت )) یا (( سر زندگی )) آنهاست . بدین ترتیب هیوم آن قلمروهایی از حیات ذهنی را که ما قلمروهای حسی و عقلی می نامیم یکی می گیرد . هیوم بر خلاف فیلسوف عقل گرا ، به هیچ وجه وجود تمایزی واقعی را میان انها را مسلم نگرفت ، آن نوع تمایزی که می گوید فقط تصورات ما می توانند ما را به شناخت رهنمون شوند ، در حالی که انطباعات به واسطه عملکرد طبیعت حیوانی آشفته و مبهم می مانند ، بلکه سنت لاک را پی گرفت و این تمایز راصرفا از جهت شدت و ضعف دانست . در عین حال آن تصورات (( قوی )) ( انطباعات حسی ) را که فیلسوفان عقل گرا بی ارزش میشمردند سر چشمه معرفت مادانست و اهمیت بسیار زیادی به آنها داد . دلر این مورد اگر مقدمه هیوم را تصدیق کنیم که محتویات فاهمه چیزی نیستند جز نسخه های رنگ ورو رفته و ضعیفی از محتویات تجربه حسی ، غیر ممکن است حجییتی را به اولی نسبت دهیم که دومی همان میزان یا درجه بهتری از آن را دارا نباشد . این تجربه گرایی پس از آن که هیوم نظریه معنای لاک را اختیار کرد بیشتر تثبیت گردید . او تاکید میکند که تصور جز از طریق (( کمرنگ شدن )) انتباعی که تصویر آن است حاصل نمی شود . هیوم در ادامه از این فرضیه تکوینی چنین نتیجه می گیرد که معنای هر چیزی را که گفته می شود باید در محتوای حسی ای جست و جو که کلام مورد نظر حاکی از آن است . او همچنین مخالفت بر کلی با مفاهیم انتزاعی را تصدیق کرد ، با این استدلال که یک لفظ کلیت خود را نه از طریق ارتباط با نوع خاصی از تصور (( کلی )) ، بلکه از طریق ارتباطی که با طبقه ای از تصورات جزئی دارد به دست می آورد ، تصوراتی که هر یک چیزی نیستند جز انتباع حسی ای خفیف و رنگو رو رفته ، و بیرون از ذهن اندیشنده هیچ وجود واقعی ندارند . اینک طبیعی است که چنین برداشت تازه ای از نظر هیوم اراعه دهیم که ، تصورات ضرورتن از انطباعات حسی سر چشمه نمی گیرند ، بلکه محتوای آنها باید بر حسب چنان انطباعاتی فراهم شود . ولی اهمیت فلسفی آن اموزه از هیچ حیث تغییر نمی کند . تا اینجا اختلاف اندکی میان هیوم و لاک وجود دارد ، و ، با پیروی از روش بر کلی در کنار گذاشتن پیش فرض های زائد لاک ، تعجب اور نخواهد بود  که هیوم ، مانند برکلی ، به صورتی از ایده آلیسم دست یابد . اولاً او به تشریح آموزه ای می پردازد ( گاهاً به دو شاخه معروف است ) ، که بر اساس آن همه قضایای با معنی در دو دسته جا می گیرند ؛ قضایای دست نخست معنای خود را از تجربه میگیرند ؛ قضایای دست دوم صرفاً از روابط انتزاعی میان تصورات سخن  می گویند . هیوم تمایز فوق را چنین شرح می دهد

همه موضوعات عقل یا پژوهش آدمی را طبعاً می توان به دو دسته تقسیم کرد ، یعنی نسبت های تصورات و امور واقع . علوم هندسه ، جبر ، ریاضیات ، و خلاصه هر تصدیقی که به طور شهودی یا برهانی یقینی باشد  از نوع اول است ;;; قضایایی از این نوع صرفاً با فعالیت عقلی ، بدون اتکا به چیزی موجود در نقطه ای از جهان ، قابل فهم هستند ;;. درباره امور واقع ;;; به همان شیوه نمی توان  به یقین رسید ، و گواهی ما بر صدق آنها نیز ، هر قدر هم که زیاد باشد ، وافی به مقصود نیست . خلاف هر امر واقع همچنان امکان پذیر است ، زیرا هرگز نمی تواند دال بر تناقض باشد

هیوم در اینجا سه نکته اساسی را بیان می کند که، از زمان او تا به امروز به عنوان مشخصه های اصلی تجربه گرایی در اشکال متفاوت ظاهر شده است . نخست این که، احکام عقل تنها به این دلیل یقینی و ضروری می باشند که ، در صورت صادق بودن ، میان تهی هستند . حتی ریاضیات چیزی جز روابط میان تصورات را بیان نمی کند ، به طوری که قضایای آن تنها به واسطه تصوراتی که در آنها بیان شده اند صادق می باشند ، یا به تعبیر دیگر ، (( صدقشان به موجب معانی اصطلاحات است )) . دوم اینکه ، تنها شیوه دیگر شناخت ، یعنی شیوه مربوط به امور واقع ، موجد حقیقت ضروری نیست ، بلکه صرفاً آنچه را که اتفاقا درست است و آنچه را ممکن است نادرست بوده باشد جمع بندی می کند . سوم اینکه ( همان طور که هیوم در ادامه روشن می سازد )، تنها منشاء هر شناختی از امور واقع تجربه است . همه تصورات بیان شده در قضایای واقعی نهایتا محتوایشان را از انطباعاتی می گیرند که منشاء آنها بوده اند . بنابراین درباره هیچ امر واقعی برهان پیشینی ممکن نخواهد بود . به عنوان مثال ، ما به نحو پیشینی نمی توانیم اثبات کنیم که آیا جهان از خدا نشات می گیرد یا نه ، آیا ما عمر ابدی داریم یا نه ، آیا (( جواهری )) وجود دارند که واقعیت پشت پرده عالم ظاهر و نمود را تشکیل میدهند یا نه . به این نحو هیوم مطلبی را بیان می کند

منصفانه ترین و قابل قبول ترین انتقاد علیه بخش قابل توجهی از مابعد الطبیعه است ، مبنی بر اینکه آنها در اصل علم نیستند ، بلکه یا ناشی از کوششهای بی ثمر غرور آدمی هستند ، که به کندو کاو درباره موضوعاتی می پردازد که کاملا از دسترس فهم انسان بیرونند ، یا حاصل صنعت گری خرافات رایج ، که ، چون نمی توانند با دلیل قابل قبول و روشن از خود دفاع نمایند ، این مطالب پیچیده و غامض را طرح می کنند تا ضعفشان را بپوشانند و از خود دفاع کنند

[1] – مگی ، براین ؛ فلاسفه بزرگ آشنایی با فلسف غرب ، ترجمه عزت اله فولادوند ، تهران : خوارزمی ، 1377 – صفحات 235-

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 130
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله داستان شور آباد اثر جمال زاده در فایل ورد (word) دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله داستان شور آباد اثر جمال زاده در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله داستان شور آباد اثر جمال زاده در فایل ورد (word)

پیشگفتار           
مقدمه              
شورآباد           
عناصر داستان        
فهرست منابع و مأخذ            

پیشگفتار:

دریافت یک سویه ی جمالزاده از ساخت زندگی و میزان تاثیر پذیری اش از گذشته باعث شده تا مجموعه آثار داستانی خلق شده ‍ ، به نوع بستر تبدیل گرد. یعنی بر این اساس خواننده توانایی تصمیم گیری درباره ی صحت پدیده ها را ندارد و هر آنچه را وی می‌گوید باید بپذیرید

جمالزاده به منظور دست یافتن بر آموزه ها و آزاد خود داستان را خدا مضمون کرده است

او با توجه به توانمندی بالا در خلق آثار برتر و نگاه موشکافانه و جستجوگر در غالب موارد حاضر شده پیکر و زیر ساخت داستانهایش را متزلزل کند اما مضمون و دور نمایی داستانها ، آنگونه که می‌خواهد مطرح گردد. او به راحتی همه چیز را در اختیار خواننده قرار می‌دهد و از این که مبادا مطلبی دست نخورده باقی بماند به اطناب روی می‌آورد

حرکت جمالزاده در هنگام توصیف مضامین و پدیده های طبیعت از کل به جز بوده است

جمالزاده در داستانهای اولیه ی خود در صدد توصیف و بررسی مسائل عمده و بنیادین هستی چون مرگ ، زندگی ، راه سعادتمندی و ;;. بوده است و پس از گذشت زمان برای ایجاد تنوع و ظاهرا دگر  اندیشی به مباحث جزئی تر پرداخته است

مقدمه :

موضوعی را که من انتخاب کرده ام در مورد روستایی به نام شور آباد واقع در کنار کویر لوت می‌‌باشد و وصف مردمانی که از هر گونه امکانات شهری و حتی وسایل و ملزومات اولیه زندگی بدور می‌باشند. کسانی که زندگی خود را  به سختی می‌گذرانند و از هر چه که طبیعت در اختیار آنها قرار می‌دهد استفاده می‌کنند درست مانند انسانهای اولیه

این دهکده سیصد فرسنگ در دویست فرسنگ مساحت دارد و در یک جای دور و پرت و پلایی قرار دارد که در گذشته کمتر کسی حتی اسم آن راشنیده بود

جمعیتی به اسم (کلید داران سعادت ملی ) سه نفر از کارکنان خود را به آن ده و ده هایی دیگر فرستادند تا اهالی آن دهکده ها را با سواد و رفاه آنان را تامین کنند

وقتی که آنها به دهکده ی شور آباد وارد می‌شوند و وضعیت ساکنین آن را مشاهده می‌کنند تصمیم می‌گیرند که به آنها کمک کنند و برای این منظور چند جلسه تشکیل می‌دهند و با یکدیگر مشورت می‌کنند تا یک راه حل درست را پیدا کنند و وقتی به نتیجه رسیدند به خاطر خوابی که یک زن باردار دیده بود و تعبیر شخصی که اهالی ده از هر نظر به او ایمان داشتند معلوم شد که این سه نفر به خواب آن زن که می‌گفت سه افعی سیاه شاخدار از شکمش بیرون آمدند ربط دارند و به همین خاطر با چوب و چماق آنها را از  خوب این هم یک نوع تمدن قار نشینی با کمی‌ پیشرفت است

وقتی که این سه نفر به تهران برای ارائه ی گزارش خود برگشتند دیدند که وضع عوض شده و یک دولت دیگر بر سر کار است

شور آباد

بزرگان قوم و سران ملت ،‌رواج فرهنگ را بهترین وسیله ی ترقی و رستگاری تشخیص داده جمعیتی به اسم « کلید داران سعادت ملی » برای پیشرفت این مقصود مقدس و آرمان شریف تشکیل دادند که در ایالات و ولایات در خارجه شعبه های معتبر و مراکز مجهز و اداره ی حسابداری و کارشناس آمار و شعبه ی بازرسی و حساب مخصوص در بانک دارد و مامورین ورزیده و با اطلاع و با ایمان به اطراف و اکناف مملکت می‌فرستد که مردم را با مرام جمعیت آشنا ساخته و وسایل بسط فرهنگ و تامین سعادتمندی و رفاه هموطنان عزیز را فراهم آورند

از جمله دکتر مسعود زمین نیا و میرزا عبدالجواد غمخوار و میرزا منصور پور جناب سیاق الوزرا را مامور کرده اندکه به یک عده از دهات جنوب شرقی و از آن جمله دهکده ی شور آباد رفته مطالعات لازمه را به قصد با سواد ساختن اهالی و تامین رفاه ساکنین به عمل آورند و نتیجه را به مرکز گزارش بدهند و ورقه های آمار و پرسشنامه های چاپی را که از طرف شعبه ی مرکزی به آنها داده شده پر کنند و ضمنا با اعتبار مالی معینی که در اختیار دارند و وسایل اولیه ی انجام منظور را که همانا با سوادساختن (مبارزه ی انا لفا بتیسم ) خود شان راسا در محل بود بیاورند

دکتر زمین نیا در دانشگاهی از دانشگاه های لا تعد و لا تحصای بی نام و نشان آمریکا تحصیل علم

 « اگر کال چرا ل پدا گوجی » کرده است ولی از لحاظ کشاورزی و کشاورزان ، می‌گویند شاگرد اول بوده است و اگر علاقه ی وافرش بر ایران و هموطنان نبوده می‌توانست همانجا بماند و در همان دانشگاه معظم استاد باشد و حقوق سرشار بگیرد و از مزایای بسیار برخوردار باشد به ایران آمده است و کارش هم بد نگرفته است و همه جا در کار های زراعتی و فرهنگی و غیر زراعتی و فرهنگی و مشیر و مشار است به طوری که دیگر مدتی است فیلش کمتر به یاد هندوستان می‌افتد و نسبتا از بعضی هارت و هورت ها افتاده است و مثل بچه ی آدم بر ادای وظایف شغلی مشغول است

آقای غمخوار هم تحصیل کرده و مرد با اطلاع و با فضلی است که دانشنامه اش از مدارس خودمانی است و هشت سال است که لیسانسه شده و در  پی تهیه تز دکترای خود است

پور جناب (سیاق الوزراء) سنش از آن دو نفر بیشتر و در حقیقت بر آنها در این ماموریت ریاستی دارد

ته‌ریشی دارد و هنوز درست به یقه و کراوات عادت نکرده است وزیر شلوارش بند دارد و گاهی اتفاق افتاده که با گیوه به اداره آمده است . از اعضای قدیمی‌ وزارت دارایی است وهنوز هم بر حسب عادت به جای وزارت دارای مالیه می‌گوید و به قول خودش ریش را در آنجا سفید کرده و در آنجا قوز در آورده است و چنان میخ خود را در وزارتخانه ی متبوعه محکم کوبیده است که اگر صد دولت بیاید و برود و حکومت هزار رنگ بگیرد او به قول خودش « ریگ ته رودخانه » است و محال است کمترین تزلزلی در ارکان ماهیت کار و شغل او رخ بدهد

خط فارسی را بیشترین می‌نویسد و مدعی است که برای جوان های بی سواد و بی خط و ربط امروزه کتابی به اسم « توسل نو »[1] تالیف کرده که با اوضاع و احوال این دوره مناسب است

اما دهکده ی شور آباد یکی از چهل و دو سه هزار دهکده ی ایران است و مانند بسیاری از آنان در بر بیابان و در جای دور و پرت و پلایی در کنار کویر لوت یعنی اقیانوس خشکیده ای که سیصد فرسنگ در دویست فرسنگ مساحت دارد افتاده که از ساکنین بسیار معدودش گذشته، کمتر کسی اسم آن را شنیده است و حتی مانند بسیاری از دهات دیگر صفحه ی پهناور ایران اسمش در نقشه ی جغرافیایی دیده نمی‌ شود

در صفحات جنوب شرقی ، آن طرف های کرمان و مکرانه جایی افتاده است که پرنده پر نمی‌ زند

اطرافش را از سه طرف صحرای بر هوت و بیابان در ندشت خشک و سوزان گرفته و تنها از یک سمت به کوهستان عریان و سوخته ای تکیه دارد

ساکنان شور آباد عبارتند از هشت نه خانوار که معلوم نیست اصلا در آنجا چطور زندگی می‌کنند چطور زنده اند و چرا زنده اند و برای چه می‌خواهند زنده بمانند . اسم شاه و پیغمبر و امامی‌ به گوششان رسیده است. از دین و آیین تنها روزه گرفتن و روضه خواندن و سینه زدن را می‌دانند آن هم بر تقدیر اینکه بدانند رمضان کی می‌رسد و محرم کی شروع می‌شود . از زبان فارسی بیشتر از چند کلمه حرف معمولی نمی‌ دانند و سرشان نمی‌ شود

چنین دهکده ی چنان که خواهیم دید اسما تعلق دارد به یک نفر مالکی که هیچ معلوم نیست از چه تاریخی و به چه عنوانی مالک و  ارباب این ده شده است . خودش ساکن دهکده ای از دهات فارس به اسم عجیب ترکی « کتکه کندی »1که معنی آن « دهکده ی گوساله » است و پایش هرگز به شور آباد نرسیده است و همین قدر اسنت که هر چند سالی یکبار آدمک تند اسب سوار گرد آلودی مانند اجل معلق و بلای ناگهانی از سینه ی بیابان وارد می‌شود و از زور تشنگی یک کوزه آب را لا جرعه در حلق خالی می‌کند و هارت و هورت راه می‌اندازد و از چوب و فلکه و حبس و توقیف و کشتنش و آویختن سخنانی می‌راند و از کدخدای عور و مردم هاج و واج گرسنه ،‌مطالبه ی نقدو جنس می‌کند و خودش خوب می‌داند که اهالی این دهکده نم پس نمی‌ دهند و حتی رمق ادامه ی حیات عادی خود را هم ندارند ، سوار اسبش می‌شود و راه صحرا را پیش می‌گیرد و در بیابان ناپدید می‌شود

رفقای سه گانه با یک قاطر باروبنه وارد این دهکده شدند . 2دهاتی ها خیال کردند خواب می‌بینند . هرگز احدی به سراغ آنها نیامده بود و حتی پیر ترین آنها در طی عمر (از همان مباشر کذایی گذشته ) سه چهار بار بیش تر چشمشان به آدم بیگانه نیفتاده بود . همه حیرت زده از دخمه ها و زاغه ها و بیغوله ها و کپر ها بیرون ریختند . به منزله ی آدم هایی که آفتاب  چشمهایشان را خیره کرده باشد بنای نگا کردن به آن سه نفر آدمی‌زاد را گذاشتند و آدمهایی که در این ده زندگی می‌کردند از زور لاغری و بی رمقی بیشتر شبیه مرده های متحرکی بودند که هنوز گوشت و پوستشان متلاشی نشده باشند

اهالی ده به صدای آهسته و بیمناک از همدیگر می‌پرسیدند که اینها کیستند و از کجا می‌رسند و چرا آمده اند و برای چه اینجا پیاده می‌شوند . فکر می‌کردند لا بد راهشان را گم کرده اند و آمده اند راهشان را از ما بپرسند . صدای پور جناب بلند شد «کدخدا ، کدخدا » پیرمرد در هم شکسته و دراز قد و نیم کوری با ریش  فلفل نمکی در هم ریخته ای تعظیم کنان پیش آمد و با صدای خفه سلام داد

پور جناب جواب سلامش را داده پرسید چرا نزدیک نمی‌ آیی ؟

دو قدمی‌ نزدیکتر شد

-         باز هم نزدیکتر ، اسمت چیست ؟

-         غلام شما عبدالله

-         تاج سرما . کربلایی عبدالله مگر اسم این ده « شور آباد » نیست ؟

-         قربان ،شور آباد همین جاست

بعد پور جناب خواست که قاطر ها را به طویله ببرند و آنها را تیمار کنند ولی کد خدا گفت که ما اینجا طویله ای نداریم چون اصلا حیوانی نداریم . سپس گفت  قاطرها را در سایه ای ببرند و مقداری کاه و یونجه جلو آنها بریزند که کدخدا گفت کاه و یونجه دیگر چیست؟ قربان ما کاه و یونجه مان کجا بود؟

-         چیزی نداریم . می‌سپاریم علف خشک بریزند جلوشان

حتی خانه ای هم نداشتند که این سه نفر شب را در آنجا سپری کنند و در روز از شر آفتاب سوزان کویر در امان باشند. اهالی این ده حتی غذای خودشان را با زحمت تهیه می‌کردند و به گفته ی خودشان ملخ را می‌گیرند و نمک می‌زنند و می‌خورند و اگر هسته ی خرما هم پیدا شود با دانه ی کنار آرد می‌کنند و خمی‌ر می‌کنند و می‌خورند. و لای سنگ های کوه هم علف هایی پیدا می‌شوند که قابل خوردن است

پور جناب : مگر گوسفند و گاو و مرغ و خروس ندارید؟

-         نه که نداریم . از کجا خوراکشان را بدهیم ،چند تایی مرغ و خروس داریم که مثل خودمان بی‌دانه زنده اند . تا از گرسنگی و یا از شپشک پا به مرگ نباشند سرشان را نمی‌ بریم

-         گاهی هم موش صحرایی به تله می‌افتد بچه مچه ها می‌خورند

-         مگر موش حرام نیست ؟

-         حرام و حلال ندارد ، برای آدم گرسنه ،‌گوشت میته هم حلال می‌شود

-         اینکه زندگی نشد پس از چه زنده اید ؟،

-         والله این دور و ور نمک زیاد است ، جمع می‌کنیم و سالی دو سه بار پیله ور ها و دوره گردها با قاطر می‌آیندد و با قدری آرد ، ذرت و نان خشک و گونی و کرباس عوض می‌کنند

لا اله الا الله . آمدیم و چیزی برای خوردن پیدا نکردید آن وقت چه می‌کنید ؟

-         شکر خدا را

-         همین ؟

-          بله دیگر . خیلی که زور آورد می‌افتیم و ‌می‌ریم . صدقه ی سر شما . بسته به تقدیر الهی است

-         الله اکبر . مگر این ده صاحب ندارد؟

-         چرا دارد

-         مال کیست . اسمش چیست،؟

-         غضنفر الا یا له . آن طرف های شیراز می‌نشیند

-         چرا ملکش را آباد نمی‌ کند،؟

-         به اینش نمی‌ ارزد

-         لابد دو قورت و نیمش باقی است و راحتتان نمی‌ گذارد

-         نه خدا عمرش بدهد کاری به کارمان ندارد دلش خوش است که ارباب است و ملک دارد

موذی نیست ، خدا سایه اش را از سرمان کم نکند

-         از قراری که می‌بینم آفتاب نشینید و کشت و زراعتی ندارید

-         نه خدا پدرت را بیامرزد . آفتاب نشینی یعنی چه ، تو سینه ی آفتاب نشستن همان و دیوانه شدن همان

-         پس بهتر است بگوییم زنده به گورید

-         هر طور که دلتان می‌خواهد ، مختارید اختیار ما به دست شماست ، ما غلام و چاکر شما هستیم . یک ربع بعد ، در سایه ی خشتی نیم خرابه ای رفقا روی گلیم و مفرش خودشان نشسته مشغول خوردن خوراکی بودند که یدالله خان از خورجین در آورده و روی بقچه ای از قلمکار چیده بود

1- نام کتاب پو جناب سیاق الوزرا

1- اسم این دهکده سابقا « ارزگان لر » بوده است

2- منظور از سه رفیق ،دکتر مسعود زمین نیا و میرزا عبدالجواد غمخوار و میرزا منصور پور جناب سیاق الوزرا است

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پايان نامه زندگي حضرت مولانا در فایل ورد (word) دارای 65 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پايان نامه زندگي حضرت مولانا در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پايان نامه زندگي حضرت مولانا در فایل ورد (word)

مقدمه
زندگی حضرت مولانا  
محل وتاریخ تولد مولانا:  
فصل اول
نسب مولوی:  
شخصیت پدر مولانا یعنی حضرت بهاءالدین ولد:  
خروج مولانا همراه پدرش از بلخ و ورودشان به قونیه:  
فصل دوم
متصوفینی که در راه کوچ به حضرت مولانا توجه و علاقه نشان دادند:  
ازدواج حضرت مولانا:  
متصوفینی که حضرت مولانا را رشد و تربیت داده اند:  
سیاحت حضرت مولانا به بیرون از قونیه:  
ملاقات لحظه ای او با حضرت شمس تبریزی در شام :  
حضرت مولانا یک مرشد کامل:  
دوستان، خلیفه ها (جانشینان) مولانا و متصوفینی که منبع الهام او بودند:  
ملاقات های مولانا با شمس:  
فصل سوم
مراحلی در سفرهای معنوی حضرت مولانا:  
شمه ای در مورد حضرت مولانا با شمس تبریزی:  
رفتن و جدا شدن شمس تبریزی از قونیه:  
بازگشت شمس از قونیه:  
غیبت شدن حضرت شمس تبریزی:  
رفتن مولانا در پی شمس و برای پیدا کردن او به شام:  
فصل چهارم
زرگر قونیه ای حضرت شیخ صلاح الدین  
رقص سماع کردن حضرت مولان با وجد  
حضرت مولانا شیخ صلاح الدین را به عنوان همدم و جانشین خود انتخاب می نماید:  
به کمال رسیدن شیخ صلاح الدین :  
کوچ حضرت شیخ صلاح الدین به عالم ابدی:  
فصل پنجم
حضرت چلبی حسام الدین  
حضرت مولانا، چلبی حسام الدین را برای خود همدم و جانشین انتخاب می نماید:  
ارزش حضرت چلبی حسام الدین:  
شمه ای در  مورد چلبی حسام الدین:  
نوشته شدن مثنوی:  
فصل ششم
ارتحال حضرت مولانا به عالم باقی:  
وصیت حضرت مولانا:  
شب عروس:  
مراسم تشییع جنازه حضرت مولانا:  
نماز بر جنازه حضرت مولانا:  
گنبد سبز برای حضرت مولانا:  
نگرش مولانا به مرگ و قبر:  
فصل هفتم
هدف در تصوف حضرت مولانا:  
وابستگی مولانا به اصول و ارکان اسلامی و حضرت محمد (ص)  
منحرف نشدن حضرت مولانا از اصول اسلامی:  
بُعد آموزشی حضرت مولانا:  
نگاه او به مردم:  
مولانا یک دوست قدرشناس  
فصل هشتم
آثار حضرت مولانا  
1-مثنوی:  
2-دیوان کبیر:  
3-مکتوبات:  
4-فیه مافیه:  
5-مجالس سبعا:  
فصل نهم
موزه حضرت مولانا:  
حضور پیر – (آرامگاه)  
سماع خانه:  
مسجد:  
بخش فرش:  
بخش آشپزخانه:  
نمایش های سماع:  
سماع:  
معنای ابیات فوق:  
از سخنان قصار حضرت مولانا  
منابع     

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پايان نامه زندگي حضرت مولانا در فایل ورد (word)

1- زرین کوب، دکتر عبدالحسین. پله پله تا ملاقات خدا، در باره زندگی، اندیشه و سلوک مولانا جلال الدّین رومی، انتشارات علمی، چاپ هفدهم، تهران،

2- صورتگر – لطفعلی – مروی – غزلیّات شور انگیز شمس تبریزی- پاییز 1386 تهران

3- فروزانفر – بدیع الزّمان – زندگانی مولانا جلال الدین محمّد، تهران، 1386

مقدمه :

زندگی حضرت مولانا

 اسم اصلی مولانا محمد جلال الدین است. مولانا  و رومی هم نام هائی است که بعداً به او داده شده است. اسم مولانا که به معنی مولا و آقاست در زمان جوانی او هنگامی که در قونیه به تدریس مشغل بود به او داده شده است. اوائل، این اسم از طرف شمس الدین تبریزی و سلطان ولد و کسانی که مولانا را دوست داشتند مورد استفاده قرار گرفته و بعدها به صورت عادت به عنوان سمبلیک به جای اسم اصلی مورد استفاده قرار گرفته است. رومی به معنای آناتولی است شناختن او به عنوان رومی از آنجائیست که وی در قرون گذشته که به کشور آناتولی دیار روم گفته می شد و قونیه هم یکی از ایالت های این کشور بود سال های متمادی زندگی کرد بخش زندگی از عمر خود را در آن دیار سپری کرده  و نهایت داشتن آرامگاه او در آن شهر می باشد

محل وتاریخ تولد مولانا

 محل تولد شهر بلخ در افغانستان امروزی است که بزرگ ترین مرکز فرهنگی قدیمی ترک هاست. تاریخ تولد او نیز 30 سپتامبر 1207 مصادف با 6 ربیع الاول 604 می باشد


نسب مولوی

 مادرش منسوب به یک خانواده اصیل است. دختر رکن الدین امیر بلخ به نام مومنه خاتون می باشد، جد مادری اش از شاهزادگان ترک خوارزمشاهی است ( به سال 1157 خاقان ترک شرق). پدرش با عنوان سلطان العلما شناخته شده و اسم اصلی او محمد بهاءالدین ولد است، پدربزرگش حسین خطیبی فرزند احمد خطیبی است. به نظر افلاکی حسین خطیبی عالم بزرگی بود که علمش  مانند دریا توسعه پیدا کرده بود. شخصیتی مانند رضی الدین نیشابوری که هم شاعری خوش ذوق و از بزرگان علوم دینی به شمار می رود از شاگردان او بود

با توجه به منابع و آثار دوستداران و مریدان مولانا نسب سلطان العلما بهاءالدین ولد از جهت مادری باچهارده نسل به نوه حضرت محمد (ص) یعنی به حضرت حسین (ع) و از جهت پدری با ده نسل به اولین دوست از چهار دوست اصلی پیامبر یعنی به حضرت ابوبکر صدیق می رسد

 شخصیت پدر مولانا یعنی حضرت بهاءالدین ولد

بهاءالدین ولد در سال 1150 میلادی در بلخ متولد شد و با علم معنوی پدر و پدربزرگش رشد کرده و هم چنین از نجم الدین کبری (1221- ؟) کسب فیض نمود. بهاءالدین ولد در تمامی علوم نظیر نداشت. بهاءالدین ولد که علمش مانند دریای بیکران و از علوم ربانی و الهی نشأت گرفته بود تنها استادی بود که فتواهای بسیار مشکل دیار خراسان را حل و فصل می نمود. او از اوقاف چیزی نمی گرفت و حقوقی که از خزینه ی دولت به او اختصاص داده شده بود امرار معاش می کرد. باتوجه به اتفاق نظر در مورد روایات و منابع، عالمان و مفتی های اعظم آن دوران با اشاره معنوی حضرت محمد (ص) عنوان سلطان العلماء رابه بهاءالدین ولد داده اند و از این زمان به بعد به جای بهاءالدین ولد از عنوان سلطان العلماء استفاده شده است. دادن این عنوا را با عادات ترک ها هم می توان تشریح کرد. ترک ها هیچ وقت راضی نبودند که افراد و اشخاص دارای قابلیت بالا و صاحبان فضیلت بدون شناخته شدن فراموش شده و از میان بروند. برای این که این گونه افراد در نظر مردم متشخص شوند و برای این که مردم را برای فراگیری علم و عرفان متمایل کنند به این اشخاص لقب وعنوانی که مناسب شأن آنان بود می دادند. این رسم و عادت دلیل روشنی است که ترک ها نسبت به علم و فضیلت احترام خاصی قائلند. حتی به موجب رسوم و عادات مجبورند روی امضاها از این عناوین استفاده نمایند. آنها این عناوین بدست آورده را برای خود یک درجه معنی محسوب کرده و از این موضوع کبر و غرور به خود راه نمی دهند. بهاءالدین ولد که لباس و پوشش عالمان زمان خود را داشت   به موجب عادت بعد از نماز صبح به تدریس به مردم مشغول می شد. بعد از نماز ظهر برای دوستانش صحبت می کرد. روزهای دوشنبه هم برای عموم مردم وعظ و خطابه می کرد. بطور کلی در اثناء وعظ افکار اشخاصی که نظر فیلسوف های یونان را مورد پسند قرار می دادند را رد می کرد و می گفت: «کسانی که کتاب های سماوی (مربوط به خداوند) را به کول انداخته و به نوشته های پاک شده و ناخوانای فیلسوفان ارزش و اعتبار می دهند چگونه نجات خواهند یافت؟» دراین میان بر علیه فخرالدین رازی که فلسفه ی یونان را تدریس می کرد و از آن دفاع می نمود و هم چنین بر علیه خوارزمشاه که از رازی حمایت می کرد سخن می راند و آنها را اهل بدعت می خواند (مسائلی در دین که در زمان پیامبر نبوده و افرادی که بعد از رحلت پیامبر مسائل دیگری وارد دین کرده اند) و چنین می گفت: «بهتر از راه رفتن محمد مصطفی (ص) و راست تر از راه او ندیدم.»

 خروج مولانا همراه پدرش از بلخ و ورودشان به قونیه

در اصل فخرالدین رازی به اهل تصوف با نظر مناسبی نگاه نمی کرد و احترام و حرمت مردم به بهاءالدین ولد در حد و اندازه خوارزمشاه را نمی توانست تحمل کند و از موضع گیری حضرت بهاءالدین بر علیه خودش ناراحت بود و او این مسائل را به خوارزمشاه خبر داد. قلب شیخ بهاءالدین از خوارزمشاه شکست و تصمیم گرفت که بلخ را ترک کند.اما محققین علت خروج بهاءالدین ولد از بلخ را استیلای مغول نشان می دهند. سلطان العلماء افراد خانواده و دوستانش در تاریخ 1213-1212 بلخ را ترک کردند. سلطان العلماء قبل ازترک بلخ نیت کرده بود تا به حج مشرف شود. او به نیشابور رفته به کاروان حج ملحق شد در نزدیکی بغداد به محافظینی که از او پرسیدند که از کدام قوم هستی. از کجا می آیی و به کجا می روی، سلطان العلماء این جواب معنی دار را به آنان داد: «از خدا آمدیم و به خدا می رویم و غیر از خدا هیچ کس قدرت و نیرو ندارد. زمانی که این سخن به شیخ شهاب الدین سهروردی (1325-1145) رسید او گفت: «این سخن را غیر از بهاءالدین ولد بلخی کسی نمی گوید. او با محبت و صمیمیت به استقبال حضرت بهاءالدین شتافت. زمانی که این دو بهم رسیدند، شیخ شهاب‌الدین از قاطرش پیاده شده با احترام و نزاکت زانوی بهاءالدین ولد را بوسید. احترام قلبی اش را به او رسانید. بهاءالدین ولد سه روز در بغداد ماند و به سوی کعبه در مسیر کوفه حرکت کرد. بعد از این که فرائض حج را به اتمام رساند در برگشت به شام رفت. مولانا فرزند بهاءالدین همراه پدر بود. آنان به همراه کاروان از شام به مالاتیا (اکنون یکی از استان های ترکیه است) از آنجا به ارزنجان وسپس به کارامان عزیمت کردند. مدتی را در کارامان سپری نموده و در نهایت قونیه را انتخاب و در آنجا مسکن گزیدند

 متصوفینی که در راه کوچ به حضرت مولانا توجه و علاقه نشان دادند

حضرت شیخ عطار: بهاءالدین ولد بعد از آن که  بلخ را ترک و به سوی بغداد به راه افتاد، زمانی که به نیشابور رسید شیخ فریدالدین عطار (1230؛1221-1119) به ملاقاتش آمد و این دو با هم صحبت کردند. در حین صحبت، شیخ عطار کمال و معرفت را در پیشانی مولوی دید. و اثر معروف اسرارنامه خود را به او هدیه کرد. و به پدرش بهاءالدین ولد هم گفت: «زمانی نخواهد گذشت که این فرزند تو تشنگان علم و ادب را در عالم سیراب خواهد نمود»

حضرت شیخ اکبر: سلطان العلماء بعد از انجام فریضه حج در بازگشت به شام رفت و در آنجا با شیخ اکبر محی الدین ابن عربی (1240-1165) ملاقات کرد. شیخ اکبر با نگاه به مولانا که از پشت سر پدر حرکت می کرد به سلطان العلماء چنین گفت: «سبحان الله یک اقیانوس پشت سر یک دریا در حرکت است.»

  ازدواج حضرت مولانا

زمانی که مولانا در تاریخ 1225 در کارامان اقامت داشت طبق فرموده پدر با دختر شخصیت اصیل، استاد سمرقندی شرف الدین لالا که خوی و اخلاق و رویی زیبا به نام  گوهربانو ازدواج کرد. مولانا زمان ازدواج هجده سال داشت

تفسیر و تعبیر حضرت مولانا در مورد مسکن گزیدن او در قونیه : «حق تعالی درمورد مردم آناتولی عنایت بزرگی دارد. و با دعای حضرت صدیق اکبر نیز این مردم لایق لطف و مرحمت تمامی امت است. بهترین کشور هم کشور آناتولی است. فقط انسان های این کشور از عالم  عشق خداوندی که صاحب اصلی ملک و ملکوت می باشند از ذوق درونی بسیار بی خبرند. خداوند که خالق حقیقی علل می باش لطف بسیار خوشی نمود از عالم بی علت یک عللی خلق کرده و ما را از کشور خراسان به ولایت آناتولی کشیده و آورده است

در اخلاف (جانشینان بعد از ما) ما نیز در این خاک پاک جای داده که از اکسیر لدنی (مربوط بهعلم و اسرار الهی) به جسم واندام بکر آنان بپاشیم تا آنان تماماً محرم عالم عرفان و کیمیا و همدم عرفای دنیا شوند»


متصوفینی که حضرت مولانا را رشد و تربیت داده اند

سلطان العلماء حضرت شیخ بهاءالدین ولد

بهاءالدین ولد که در مباحث قبلی به شخصیت او پرداختیم اولین مرشد مولانا است. یعنی راه خدا را به مولانا نشان داده و شیخ طریقی است که طبق اصول تصوف حقایق و اسرار را به او نشان داده است. بهاءالدین ولد که در تمامی عالم اسلام شهرت و اعتبار بسزایی داشت از علاءالدین کیقباد سلطان سلجوقیان علاقه ی نزدیک و احترام زیادی می بیند. بهاءالدین ولد در تاریخ 3 می 1228 به شهر قونیه که پایتخت سلجوقیان بوده افتخار می دهد و بعد از مدت کوتاهی که در این شهر اسکان می گیزند سلطان علاءالدین کیقباد (مدت سلطنت او 1236-1219) که بی نهایت صمیمی و دیندار بوده در کاخ خود به افتخار بهاءالدین ولد جلسه بزرگی ترتیب داده و به همراه تمامی اعوان و انصار خود زیر چتر تربیت معنوی او درآمدند. سلطان علاءالدین که به سلطان العلماء علاقه قلبی داشت در مدح و ستایش او چنین می گوید: «قلبم از هیبت او می لرزد، از نگاه کردن به صورتش می ترسم. هر چه در مدح او سخن می گویم، به حقایقم و دینم افزوده می گردد. در زمانی که دین عالم از من ترسیده و می لرزد من از این شخص می ترسم. ای خدای من این چه حالیست؟ به خوبی باور کردم که او یک دوست خداست که نظیر و مشابه ندارد و مثل او در جهان بسیار کمیاب اند. بهاءالدین ولد که به سلطان دنیا حکم و امر می کرد، و این دوست بی نظیر خدا، سلطان معنی و قلوب در تاریخ 24 فوریه 1231 روز جمعه بین وقت صبح و ظهر به عالم ابدی هجرت کرد. و از خود فرزند نیکوکاری به نام محمد جلال الدین و اثری مثل معارف باقی گذاشت. سلطان العلماء فقط احساس و افکارش را برای مردم بیان داشت او در پی شهرت نبود. اطرافیان خود را رشد و پرورش داد و آنها را دائماً روشن نمود

حضرت سید برهان الدین: هنگام ارتحال بهاءالدین ولد، مولانا بیست و چهار سال داشت. او بنابر وصیت پدرش، خواست و خواهش و تمنای دوستان و تمامی مردم به مقام و جایگاه رفت و نشست. مولانا بعد از فوت پدرش و تا زمان پیدا کردن سید برهان الدین یکسال بدون مرشد ماند. در تاریخ 1323 خلیفه و جانشین با ارزش پدرش سید برهان الدین محقق ترفدی به قونیه آمد و مولانا تحت تربیت معنوی ایشان درآمد. سید برهان الدین یک مرشد کامل و والامقام بود اثر به نام معارف دلیل بر عرفان اوست. از آنجائی که بر اسرار قلبی آگاه  بود به او سید اسرار دان می گفتند. سید برهان الدین که در زمان  کودکی مولانا مثل یک پرستار کودک او را در شانه های خود می گرداند به مولانا گفت در دانش تو کوچک ترین وزشی وجود ندارد ، ممتازی. اما پدرت صاحب مقام معنوی بود. تو هم از سخن بگذر و به دنبال او باشد، سخنان او را در درون دو دستت محکم داری، فقط من با حال او هم سرمست باش بدین وسیله وارث تمام عیار او باش، در پخش نور به جهان مثل خورشید باش، تو ظاهراً وارث پدرت هستی، اما ناب را من گرفته ام، به این دوست نگاه کن و به من گرایش پیدا کن. وقتی که مولانا این سخنان را از جانشین و دوست پدرش شنید با صمیمیت تسلیم تربیت او گردید. مولانا، صمیمیت و از جان و دل سید برهان الدین را بجای  پدر گذاشته و به او به عنوان یک مرشد حقیقی نه سال تمام خدمت کرد. مولانا در ظرف این مدت با رهبری آن مرشد کامل با مجاهده و ریاضت خود با سخنان و نفس های پرفیض آن عارف کامل پخته شد، جا افتاد و از سرتا پا نور شد، از خود رهایی یافت و سلطان معنی شد. چنانچه این دو بیت در مثنوی دلیل کاملی است بر پختگی و رسیدن به مرتبه کامل انسانی اوست «پخته شو، از فاسد و خراب شدن رهای یاب ;;.. راه برو مثل برهان محقق نور باش. اگر تماماً از خود رهایی یافتی کاملاً مثل برهان می شوی، بنده شدی محو شدی مثل سلطان می شوی»

 سیاحت حضرت مولانا به بیرون از قونیه

رفتن او به حلب و شام: مولانا برای غوطه ور شدن در عمق علوم با اذن سید برهان الدین به حلب رفت. در مدرسه حلاویه از کمال الدین فرزند آدیم که در علوم فقه، تفسیر و اصول استاد مسلم بود درس آموخت، مولانا بعد از اتمام تحصیل  در حلب به شام رفت. او برای تحقیقات و بررسی علمی چهارسال در شامل ماند در مدتی که در آنجا بود با عالمان شام آشنا شده و با آنها صحبت کرد

 ملاقات لحظه ای او با حضرت شمس تبریزی در شام

با توجه به گفته های افلاکی  مولانان در شام با شمس الدین تبریزی ملاقات کرده اما این ملاقات مدت بسیار کوتاهی طول کشیده است. شمس الدین تبریزی یک روز در بین مردم دست مولانا را گرفته می بوسد و خطاب به او می گوید: «ای صراف دنیا مرا دریاب و در همین حال غیب می شود. از تاریخ این ملاقات لحظه ای هشت سال می گذرد وتقریباً بعد از 8 سال شمس به قونیه آمده و با مولانا بطور کامل همدم و هم صحبت می شود

 حضرت مولانا یک مرشد کامل

مولانا بعد از هفت سال سیاحت به حلب و شام به قونیه برمی گردد. با خواست سید بهاءالدین سه ریاضت و عبادت ار به طور پی درپی با صمیمیت و خواست قلبی خودش پشت سرگذاشت یعنی سه بار و هر بار چهل روز (صدو بیست روز) یعنی با کم خورد، کم نوشیدن، کم خوابیدن تمامی وقت خود را صرف عبادت کرده و بدین وسیله تزکیه نفس نمود. در آخر ریاضت سوم سید برهان الدین مولانا را بغل کرده و بوسید و به او چنین گفت: «تو را تقدیر کرده و به تو تبریک می گویم، تو انسانی هستی که در تمام علوم نظیر نداری، تو شخصی شده ای که انبیاء و اولیا تو را با انگشت نشان می دهند ;. بسم الله بگو و حرکت کن. به روح انسان ها حیات تازه بده و مردگان این عالم صورت را با معنی و عشق خود زنده کن» و بدین وسیله او را مأمور ارشاد نمود. سپس سید بهاءالدین از مولانا اجازه گرفته و به شهر قیصریه رفته و در آنجا به دیار باقی شتافته است (1242- 1241). آرامگاه او در قیصریه است. مولانا بعد از رفتن سید بهاءالدین از قونیه مقام ارشاد و تدریس را عهده دار شد و با تمسک به اصول پدرش و اجدادش به مدت پنج سال این مأموریت را با موفقیت انجام داد. با توجه به روایات وارده او چهار صدنفر طلبه علوم دینی و بیش از ده هزار نفر مرید داشته است

دوستان، خلیفه ها (جانشینان) مولانا و متصوفینی که منبع الهام او بودند

حضرت شمس تبریزی: اسم اصلی او شمس الدین محمد و تولدش به سال 1186 میلادی است نام پدرش علی فرزند ملک داد تبریزی است. او خود را به یگانه شیخ زمان یعنی شیخ ابوبکر سله باف منتسب کرده و تحت تربیت و ارشاد او به مرحله تکمیل رسید. شمس به مقام معنوی که به آن رسیده بود بسنده نکرد و با آرزوی رسیدن و پیدا کردن مرشدهای پخته و جا افتاده و با تجربه شروع به سیاحت نمود. سال ها به اندازه ای که طاقت اش تمام شود به گشت و گذار پرداخت و با عرفای زمان خود ملاقات کرد

این عرفا به عنوان کنایه از پرواز عالم معنی به شمس، نام «خورشید پرنده» را دادند. شمس از هنگام کودکی از نظر فکری و روحی یک درویش آزاده و شخصیتی بود که به عشق خدا از خود بی خود می شد. شمس بدنبال دوست و مرد الهی و عارفی پخته می گشت تا در حد او وی را از نظر روحی سیراب نماید و همیشه بدنبال همدمی بود که در حد و اندازه او باشد. او یک ولی کامل بود. او که برای رسیدن به چنین شخصیتی بی تاب بود شبی آرامش خود را از دست داده و از خود بی خود می شود، هیجان زیادی داشتد در حالی مناجات خدا می کرد که به تجلیات الهی مست شده بود. او در این حال از خداوند خواست تا یکی از انسان های محبوب خود را به او نشان دهد. سپس از جانب خداوند متعال به او الهام رسید کسی که تو به دنیال او هستی در کشور آناتولی است و او محمد جلال الدین فرزند سلطان العلماء بلخی است. شمس با این الهام در تاریخ 29 نوامبر 1244 میلادی، صبح شنبه به قونیه آمد

 ملاقات های مولانا با شمس

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 23
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پايان نامه زندگي حضرت مولانا در فایل ورد (word) دارای 65 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پايان نامه زندگي حضرت مولانا در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پايان نامه زندگي حضرت مولانا در فایل ورد (word)

مقدمه
زندگی حضرت مولانا  
محل وتاریخ تولد مولانا:  
فصل اول
نسب مولوی:  
شخصیت پدر مولانا یعنی حضرت بهاءالدین ولد:  
خروج مولانا همراه پدرش از بلخ و ورودشان به قونیه:  
فصل دوم
متصوفینی که در راه کوچ به حضرت مولانا توجه و علاقه نشان دادند:  
ازدواج حضرت مولانا:  
متصوفینی که حضرت مولانا را رشد و تربیت داده اند:  
سیاحت حضرت مولانا به بیرون از قونیه:  
ملاقات لحظه ای او با حضرت شمس تبریزی در شام :  
حضرت مولانا یک مرشد کامل:  
دوستان، خلیفه ها (جانشینان) مولانا و متصوفینی که منبع الهام او بودند:  
ملاقات های مولانا با شمس:  
فصل سوم
مراحلی در سفرهای معنوی حضرت مولانا:  
شمه ای در مورد حضرت مولانا با شمس تبریزی:  
رفتن و جدا شدن شمس تبریزی از قونیه:  
بازگشت شمس از قونیه:  
غیبت شدن حضرت شمس تبریزی:  
رفتن مولانا در پی شمس و برای پیدا کردن او به شام:  
فصل چهارم
زرگر قونیه ای حضرت شیخ صلاح الدین  
رقص سماع کردن حضرت مولان با وجد  
حضرت مولانا شیخ صلاح الدین را به عنوان همدم و جانشین خود انتخاب می نماید:  
به کمال رسیدن شیخ صلاح الدین :  
کوچ حضرت شیخ صلاح الدین به عالم ابدی:  
فصل پنجم
حضرت چلبی حسام الدین  
حضرت مولانا، چلبی حسام الدین را برای خود همدم و جانشین انتخاب می نماید:  
ارزش حضرت چلبی حسام الدین:  
شمه ای در  مورد چلبی حسام الدین:  
نوشته شدن مثنوی:  
فصل ششم
ارتحال حضرت مولانا به عالم باقی:  
وصیت حضرت مولانا:  
شب عروس:  
مراسم تشییع جنازه حضرت مولانا:  
نماز بر جنازه حضرت مولانا:  
گنبد سبز برای حضرت مولانا:  
نگرش مولانا به مرگ و قبر:  
فصل هفتم
هدف در تصوف حضرت مولانا:  
وابستگی مولانا به اصول و ارکان اسلامی و حضرت محمد (ص)  
منحرف نشدن حضرت مولانا از اصول اسلامی:  
بُعد آموزشی حضرت مولانا:  
نگاه او به مردم:  
مولانا یک دوست قدرشناس  
فصل هشتم
آثار حضرت مولانا  
1-مثنوی:  
2-دیوان کبیر:  
3-مکتوبات:  
4-فیه مافیه:  
5-مجالس سبعا:  
فصل نهم
موزه حضرت مولانا:  
حضور پیر – (آرامگاه)  
سماع خانه:  
مسجد:  
بخش فرش:  
بخش آشپزخانه:  
نمایش های سماع:  
سماع:  
معنای ابیات فوق:  
از سخنان قصار حضرت مولانا  
منابع     

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پايان نامه زندگي حضرت مولانا در فایل ورد (word)

1- زرین کوب، دکتر عبدالحسین. پله پله تا ملاقات خدا، در باره زندگی، اندیشه و سلوک مولانا جلال الدّین رومی، انتشارات علمی، چاپ هفدهم، تهران،

2- صورتگر – لطفعلی – مروی – غزلیّات شور انگیز شمس تبریزی- پاییز 1386 تهران

3- فروزانفر – بدیع الزّمان – زندگانی مولانا جلال الدین محمّد، تهران، 1386

مقدمه :

زندگی حضرت مولانا

 اسم اصلی مولانا محمد جلال الدین است. مولانا  و رومی هم نام هائی است که بعداً به او داده شده است. اسم مولانا که به معنی مولا و آقاست در زمان جوانی او هنگامی که در قونیه به تدریس مشغل بود به او داده شده است. اوائل، این اسم از طرف شمس الدین تبریزی و سلطان ولد و کسانی که مولانا را دوست داشتند مورد استفاده قرار گرفته و بعدها به صورت عادت به عنوان سمبلیک به جای اسم اصلی مورد استفاده قرار گرفته است. رومی به معنای آناتولی است شناختن او به عنوان رومی از آنجائیست که وی در قرون گذشته که به کشور آناتولی دیار روم گفته می شد و قونیه هم یکی از ایالت های این کشور بود سال های متمادی زندگی کرد بخش زندگی از عمر خود را در آن دیار سپری کرده  و نهایت داشتن آرامگاه او در آن شهر می باشد

محل وتاریخ تولد مولانا

 محل تولد شهر بلخ در افغانستان امروزی است که بزرگ ترین مرکز فرهنگی قدیمی ترک هاست. تاریخ تولد او نیز 30 سپتامبر 1207 مصادف با 6 ربیع الاول 604 می باشد


نسب مولوی

 مادرش منسوب به یک خانواده اصیل است. دختر رکن الدین امیر بلخ به نام مومنه خاتون می باشد، جد مادری اش از شاهزادگان ترک خوارزمشاهی است ( به سال 1157 خاقان ترک شرق). پدرش با عنوان سلطان العلما شناخته شده و اسم اصلی او محمد بهاءالدین ولد است، پدربزرگش حسین خطیبی فرزند احمد خطیبی است. به نظر افلاکی حسین خطیبی عالم بزرگی بود که علمش  مانند دریا توسعه پیدا کرده بود. شخصیتی مانند رضی الدین نیشابوری که هم شاعری خوش ذوق و از بزرگان علوم دینی به شمار می رود از شاگردان او بود

با توجه به منابع و آثار دوستداران و مریدان مولانا نسب سلطان العلما بهاءالدین ولد از جهت مادری باچهارده نسل به نوه حضرت محمد (ص) یعنی به حضرت حسین (ع) و از جهت پدری با ده نسل به اولین دوست از چهار دوست اصلی پیامبر یعنی به حضرت ابوبکر صدیق می رسد

 شخصیت پدر مولانا یعنی حضرت بهاءالدین ولد

بهاءالدین ولد در سال 1150 میلادی در بلخ متولد شد و با علم معنوی پدر و پدربزرگش رشد کرده و هم چنین از نجم الدین کبری (1221- ؟) کسب فیض نمود. بهاءالدین ولد در تمامی علوم نظیر نداشت. بهاءالدین ولد که علمش مانند دریای بیکران و از علوم ربانی و الهی نشأت گرفته بود تنها استادی بود که فتواهای بسیار مشکل دیار خراسان را حل و فصل می نمود. او از اوقاف چیزی نمی گرفت و حقوقی که از خزینه ی دولت به او اختصاص داده شده بود امرار معاش می کرد. باتوجه به اتفاق نظر در مورد روایات و منابع، عالمان و مفتی های اعظم آن دوران با اشاره معنوی حضرت محمد (ص) عنوان سلطان العلماء رابه بهاءالدین ولد داده اند و از این زمان به بعد به جای بهاءالدین ولد از عنوان سلطان العلماء استفاده شده است. دادن این عنوا را با عادات ترک ها هم می توان تشریح کرد. ترک ها هیچ وقت راضی نبودند که افراد و اشخاص دارای قابلیت بالا و صاحبان فضیلت بدون شناخته شدن فراموش شده و از میان بروند. برای این که این گونه افراد در نظر مردم متشخص شوند و برای این که مردم را برای فراگیری علم و عرفان متمایل کنند به این اشخاص لقب وعنوانی که مناسب شأن آنان بود می دادند. این رسم و عادت دلیل روشنی است که ترک ها نسبت به علم و فضیلت احترام خاصی قائلند. حتی به موجب رسوم و عادات مجبورند روی امضاها از این عناوین استفاده نمایند. آنها این عناوین بدست آورده را برای خود یک درجه معنی محسوب کرده و از این موضوع کبر و غرور به خود راه نمی دهند. بهاءالدین ولد که لباس و پوشش عالمان زمان خود را داشت   به موجب عادت بعد از نماز صبح به تدریس به مردم مشغول می شد. بعد از نماز ظهر برای دوستانش صحبت می کرد. روزهای دوشنبه هم برای عموم مردم وعظ و خطابه می کرد. بطور کلی در اثناء وعظ افکار اشخاصی که نظر فیلسوف های یونان را مورد پسند قرار می دادند را رد می کرد و می گفت: «کسانی که کتاب های سماوی (مربوط به خداوند) را به کول انداخته و به نوشته های پاک شده و ناخوانای فیلسوفان ارزش و اعتبار می دهند چگونه نجات خواهند یافت؟» دراین میان بر علیه فخرالدین رازی که فلسفه ی یونان را تدریس می کرد و از آن دفاع می نمود و هم چنین بر علیه خوارزمشاه که از رازی حمایت می کرد سخن می راند و آنها را اهل بدعت می خواند (مسائلی در دین که در زمان پیامبر نبوده و افرادی که بعد از رحلت پیامبر مسائل دیگری وارد دین کرده اند) و چنین می گفت: «بهتر از راه رفتن محمد مصطفی (ص) و راست تر از راه او ندیدم.»

 خروج مولانا همراه پدرش از بلخ و ورودشان به قونیه

در اصل فخرالدین رازی به اهل تصوف با نظر مناسبی نگاه نمی کرد و احترام و حرمت مردم به بهاءالدین ولد در حد و اندازه خوارزمشاه را نمی توانست تحمل کند و از موضع گیری حضرت بهاءالدین بر علیه خودش ناراحت بود و او این مسائل را به خوارزمشاه خبر داد. قلب شیخ بهاءالدین از خوارزمشاه شکست و تصمیم گرفت که بلخ را ترک کند.اما محققین علت خروج بهاءالدین ولد از بلخ را استیلای مغول نشان می دهند. سلطان العلماء افراد خانواده و دوستانش در تاریخ 1213-1212 بلخ را ترک کردند. سلطان العلماء قبل ازترک بلخ نیت کرده بود تا به حج مشرف شود. او به نیشابور رفته به کاروان حج ملحق شد در نزدیکی بغداد به محافظینی که از او پرسیدند که از کدام قوم هستی. از کجا می آیی و به کجا می روی، سلطان العلماء این جواب معنی دار را به آنان داد: «از خدا آمدیم و به خدا می رویم و غیر از خدا هیچ کس قدرت و نیرو ندارد. زمانی که این سخن به شیخ شهاب الدین سهروردی (1325-1145) رسید او گفت: «این سخن را غیر از بهاءالدین ولد بلخی کسی نمی گوید. او با محبت و صمیمیت به استقبال حضرت بهاءالدین شتافت. زمانی که این دو بهم رسیدند، شیخ شهاب‌الدین از قاطرش پیاده شده با احترام و نزاکت زانوی بهاءالدین ولد را بوسید. احترام قلبی اش را به او رسانید. بهاءالدین ولد سه روز در بغداد ماند و به سوی کعبه در مسیر کوفه حرکت کرد. بعد از این که فرائض حج را به اتمام رساند در برگشت به شام رفت. مولانا فرزند بهاءالدین همراه پدر بود. آنان به همراه کاروان از شام به مالاتیا (اکنون یکی از استان های ترکیه است) از آنجا به ارزنجان وسپس به کارامان عزیمت کردند. مدتی را در کارامان سپری نموده و در نهایت قونیه را انتخاب و در آنجا مسکن گزیدند

 متصوفینی که در راه کوچ به حضرت مولانا توجه و علاقه نشان دادند

حضرت شیخ عطار: بهاءالدین ولد بعد از آن که  بلخ را ترک و به سوی بغداد به راه افتاد، زمانی که به نیشابور رسید شیخ فریدالدین عطار (1230؛1221-1119) به ملاقاتش آمد و این دو با هم صحبت کردند. در حین صحبت، شیخ عطار کمال و معرفت را در پیشانی مولوی دید. و اثر معروف اسرارنامه خود را به او هدیه کرد. و به پدرش بهاءالدین ولد هم گفت: «زمانی نخواهد گذشت که این فرزند تو تشنگان علم و ادب را در عالم سیراب خواهد نمود»

حضرت شیخ اکبر: سلطان العلماء بعد از انجام فریضه حج در بازگشت به شام رفت و در آنجا با شیخ اکبر محی الدین ابن عربی (1240-1165) ملاقات کرد. شیخ اکبر با نگاه به مولانا که از پشت سر پدر حرکت می کرد به سلطان العلماء چنین گفت: «سبحان الله یک اقیانوس پشت سر یک دریا در حرکت است.»

  ازدواج حضرت مولانا

زمانی که مولانا در تاریخ 1225 در کارامان اقامت داشت طبق فرموده پدر با دختر شخصیت اصیل، استاد سمرقندی شرف الدین لالا که خوی و اخلاق و رویی زیبا به نام  گوهربانو ازدواج کرد. مولانا زمان ازدواج هجده سال داشت

تفسیر و تعبیر حضرت مولانا در مورد مسکن گزیدن او در قونیه : «حق تعالی درمورد مردم آناتولی عنایت بزرگی دارد. و با دعای حضرت صدیق اکبر نیز این مردم لایق لطف و مرحمت تمامی امت است. بهترین کشور هم کشور آناتولی است. فقط انسان های این کشور از عالم  عشق خداوندی که صاحب اصلی ملک و ملکوت می باشند از ذوق درونی بسیار بی خبرند. خداوند که خالق حقیقی علل می باش لطف بسیار خوشی نمود از عالم بی علت یک عللی خلق کرده و ما را از کشور خراسان به ولایت آناتولی کشیده و آورده است

در اخلاف (جانشینان بعد از ما) ما نیز در این خاک پاک جای داده که از اکسیر لدنی (مربوط بهعلم و اسرار الهی) به جسم واندام بکر آنان بپاشیم تا آنان تماماً محرم عالم عرفان و کیمیا و همدم عرفای دنیا شوند»


متصوفینی که حضرت مولانا را رشد و تربیت داده اند

سلطان العلماء حضرت شیخ بهاءالدین ولد

بهاءالدین ولد که در مباحث قبلی به شخصیت او پرداختیم اولین مرشد مولانا است. یعنی راه خدا را به مولانا نشان داده و شیخ طریقی است که طبق اصول تصوف حقایق و اسرار را به او نشان داده است. بهاءالدین ولد که در تمامی عالم اسلام شهرت و اعتبار بسزایی داشت از علاءالدین کیقباد سلطان سلجوقیان علاقه ی نزدیک و احترام زیادی می بیند. بهاءالدین ولد در تاریخ 3 می 1228 به شهر قونیه که پایتخت سلجوقیان بوده افتخار می دهد و بعد از مدت کوتاهی که در این شهر اسکان می گیزند سلطان علاءالدین کیقباد (مدت سلطنت او 1236-1219) که بی نهایت صمیمی و دیندار بوده در کاخ خود به افتخار بهاءالدین ولد جلسه بزرگی ترتیب داده و به همراه تمامی اعوان و انصار خود زیر چتر تربیت معنوی او درآمدند. سلطان علاءالدین که به سلطان العلماء علاقه قلبی داشت در مدح و ستایش او چنین می گوید: «قلبم از هیبت او می لرزد، از نگاه کردن به صورتش می ترسم. هر چه در مدح او سخن می گویم، به حقایقم و دینم افزوده می گردد. در زمانی که دین عالم از من ترسیده و می لرزد من از این شخص می ترسم. ای خدای من این چه حالیست؟ به خوبی باور کردم که او یک دوست خداست که نظیر و مشابه ندارد و مثل او در جهان بسیار کمیاب اند. بهاءالدین ولد که به سلطان دنیا حکم و امر می کرد، و این دوست بی نظیر خدا، سلطان معنی و قلوب در تاریخ 24 فوریه 1231 روز جمعه بین وقت صبح و ظهر به عالم ابدی هجرت کرد. و از خود فرزند نیکوکاری به نام محمد جلال الدین و اثری مثل معارف باقی گذاشت. سلطان العلماء فقط احساس و افکارش را برای مردم بیان داشت او در پی شهرت نبود. اطرافیان خود را رشد و پرورش داد و آنها را دائماً روشن نمود

حضرت سید برهان الدین: هنگام ارتحال بهاءالدین ولد، مولانا بیست و چهار سال داشت. او بنابر وصیت پدرش، خواست و خواهش و تمنای دوستان و تمامی مردم به مقام و جایگاه رفت و نشست. مولانا بعد از فوت پدرش و تا زمان پیدا کردن سید برهان الدین یکسال بدون مرشد ماند. در تاریخ 1323 خلیفه و جانشین با ارزش پدرش سید برهان الدین محقق ترفدی به قونیه آمد و مولانا تحت تربیت معنوی ایشان درآمد. سید برهان الدین یک مرشد کامل و والامقام بود اثر به نام معارف دلیل بر عرفان اوست. از آنجائی که بر اسرار قلبی آگاه  بود به او سید اسرار دان می گفتند. سید برهان الدین که در زمان  کودکی مولانا مثل یک پرستار کودک او را در شانه های خود می گرداند به مولانا گفت در دانش تو کوچک ترین وزشی وجود ندارد ، ممتازی. اما پدرت صاحب مقام معنوی بود. تو هم از سخن بگذر و به دنبال او باشد، سخنان او را در درون دو دستت محکم داری، فقط من با حال او هم سرمست باش بدین وسیله وارث تمام عیار او باش، در پخش نور به جهان مثل خورشید باش، تو ظاهراً وارث پدرت هستی، اما ناب را من گرفته ام، به این دوست نگاه کن و به من گرایش پیدا کن. وقتی که مولانا این سخنان را از جانشین و دوست پدرش شنید با صمیمیت تسلیم تربیت او گردید. مولانا، صمیمیت و از جان و دل سید برهان الدین را بجای  پدر گذاشته و به او به عنوان یک مرشد حقیقی نه سال تمام خدمت کرد. مولانا در ظرف این مدت با رهبری آن مرشد کامل با مجاهده و ریاضت خود با سخنان و نفس های پرفیض آن عارف کامل پخته شد، جا افتاد و از سرتا پا نور شد، از خود رهایی یافت و سلطان معنی شد. چنانچه این دو بیت در مثنوی دلیل کاملی است بر پختگی و رسیدن به مرتبه کامل انسانی اوست «پخته شو، از فاسد و خراب شدن رهای یاب ;;.. راه برو مثل برهان محقق نور باش. اگر تماماً از خود رهایی یافتی کاملاً مثل برهان می شوی، بنده شدی محو شدی مثل سلطان می شوی»

 سیاحت حضرت مولانا به بیرون از قونیه

رفتن او به حلب و شام: مولانا برای غوطه ور شدن در عمق علوم با اذن سید برهان الدین به حلب رفت. در مدرسه حلاویه از کمال الدین فرزند آدیم که در علوم فقه، تفسیر و اصول استاد مسلم بود درس آموخت، مولانا بعد از اتمام تحصیل  در حلب به شام رفت. او برای تحقیقات و بررسی علمی چهارسال در شامل ماند در مدتی که در آنجا بود با عالمان شام آشنا شده و با آنها صحبت کرد

 ملاقات لحظه ای او با حضرت شمس تبریزی در شام

با توجه به گفته های افلاکی  مولانان در شام با شمس الدین تبریزی ملاقات کرده اما این ملاقات مدت بسیار کوتاهی طول کشیده است. شمس الدین تبریزی یک روز در بین مردم دست مولانا را گرفته می بوسد و خطاب به او می گوید: «ای صراف دنیا مرا دریاب و در همین حال غیب می شود. از تاریخ این ملاقات لحظه ای هشت سال می گذرد وتقریباً بعد از 8 سال شمس به قونیه آمده و با مولانا بطور کامل همدم و هم صحبت می شود

 حضرت مولانا یک مرشد کامل

مولانا بعد از هفت سال سیاحت به حلب و شام به قونیه برمی گردد. با خواست سید بهاءالدین سه ریاضت و عبادت ار به طور پی درپی با صمیمیت و خواست قلبی خودش پشت سرگذاشت یعنی سه بار و هر بار چهل روز (صدو بیست روز) یعنی با کم خورد، کم نوشیدن، کم خوابیدن تمامی وقت خود را صرف عبادت کرده و بدین وسیله تزکیه نفس نمود. در آخر ریاضت سوم سید برهان الدین مولانا را بغل کرده و بوسید و به او چنین گفت: «تو را تقدیر کرده و به تو تبریک می گویم، تو انسانی هستی که در تمام علوم نظیر نداری، تو شخصی شده ای که انبیاء و اولیا تو را با انگشت نشان می دهند ;. بسم الله بگو و حرکت کن. به روح انسان ها حیات تازه بده و مردگان این عالم صورت را با معنی و عشق خود زنده کن» و بدین وسیله او را مأمور ارشاد نمود. سپس سید بهاءالدین از مولانا اجازه گرفته و به شهر قیصریه رفته و در آنجا به دیار باقی شتافته است (1242- 1241). آرامگاه او در قیصریه است. مولانا بعد از رفتن سید بهاءالدین از قونیه مقام ارشاد و تدریس را عهده دار شد و با تمسک به اصول پدرش و اجدادش به مدت پنج سال این مأموریت را با موفقیت انجام داد. با توجه به روایات وارده او چهار صدنفر طلبه علوم دینی و بیش از ده هزار نفر مرید داشته است

دوستان، خلیفه ها (جانشینان) مولانا و متصوفینی که منبع الهام او بودند

حضرت شمس تبریزی: اسم اصلی او شمس الدین محمد و تولدش به سال 1186 میلادی است نام پدرش علی فرزند ملک داد تبریزی است. او خود را به یگانه شیخ زمان یعنی شیخ ابوبکر سله باف منتسب کرده و تحت تربیت و ارشاد او به مرحله تکمیل رسید. شمس به مقام معنوی که به آن رسیده بود بسنده نکرد و با آرزوی رسیدن و پیدا کردن مرشدهای پخته و جا افتاده و با تجربه شروع به سیاحت نمود. سال ها به اندازه ای که طاقت اش تمام شود به گشت و گذار پرداخت و با عرفای زمان خود ملاقات کرد

این عرفا به عنوان کنایه از پرواز عالم معنی به شمس، نام «خورشید پرنده» را دادند. شمس از هنگام کودکی از نظر فکری و روحی یک درویش آزاده و شخصیتی بود که به عشق خدا از خود بی خود می شد. شمس بدنبال دوست و مرد الهی و عارفی پخته می گشت تا در حد او وی را از نظر روحی سیراب نماید و همیشه بدنبال همدمی بود که در حد و اندازه او باشد. او یک ولی کامل بود. او که برای رسیدن به چنین شخصیتی بی تاب بود شبی آرامش خود را از دست داده و از خود بی خود می شود، هیجان زیادی داشتد در حالی مناجات خدا می کرد که به تجلیات الهی مست شده بود. او در این حال از خداوند خواست تا یکی از انسان های محبوب خود را به او نشان دهد. سپس از جانب خداوند متعال به او الهام رسید کسی که تو به دنیال او هستی در کشور آناتولی است و او محمد جلال الدین فرزند سلطان العلماء بلخی است. شمس با این الهام در تاریخ 29 نوامبر 1244 میلادی، صبح شنبه به قونیه آمد

 ملاقات های مولانا با شمس

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 64
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله جرايم مطبوعاتي در فایل ورد (word) دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله جرايم مطبوعاتي در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله جرايم مطبوعاتي در فایل ورد (word)

مقدمه  
تعریف جرایم مطبوعاتی  
الف ) جرم مطبوعاتی :  
الف ) تعریف عام جرم مطبوعاتی  
ب ) تعریف جرم مطبوعاتی  
مسئولیت ناشی از جرایم مطبوعاتی  
منابع و ماخذ:  

مقدمه

یکی از حساس ترین و مهمترین موضوعات روز جامعه، جرایم مطبوعاتی است. ابهام های موجود در تعریف جرم مطبوعاتی و جرم سیاسی و نسبت بین این دو از یک سو وتوجه به آزادی بیان یکایک افراد جامعه و لزوم تجدید قانونی آن از سوی دیگر، بر اهمیت این تحقیق می افزاید. نگاهی گذرا به پیشینه این نوع از جرایم از زمان مشروطیت تا زمان حاضر، فصل اول این تحقیق را دربرمی گیرد. فصل دوم این تحقیق به بیان ادله حرمت شرعی برخی از عناوین جرایم مطبوعاتی مانند توهین، افترا، نشر اکاذیب، اشاعه فحشا و منکرات، تهدید به هتک شرف و حیثیت، نشر کتب ضاله، اختلاف انگیزی و تبلیغ اسراف و تبذیر اختصاص یافته و سعی شده است میزان انطباق این عناوین بر ادله شرعی مشخص گردد. فصل سوم این نوشتار به بررسی عناوین جرایم مطبوعاتی در قانون مطبوعات پرداخته است. در این فصل مسئولیت کیفری مرتکبین و سایر دخالت کنندگان در وقوع جرم، همچنین نحوه اجرای دادرسی بررسی شده و از انواع صلاحیت و مراجع صالح برای رسیدگی سخن به میان آمده است. در قسمت پایانی تحقیق به بررسی موسسه هیات منصفه از جهات گوناگون مانند مشروعیت آن در دین اسلام، دلایل موافقین و مخالفین آن، سابقه این موسسه در حقوق برخی از کشورهای غربی، سابقه آن در حقوق ایران، اختلاف نظر بین قاضی دادگاه و این هیات و حضور آن در مراجع تجدیدنظر توجه شده است

تعریف جرایم مطبوعاتی

الف ) جرم مطبوعاتی

برای تعریف جرایم مطبوعاتی ابتدا باید به معنی لغوی و ترکیب توجه کرد و سپس به تعریف اصطلاحی آن پرداخت

 این ترکیب مرکب از دو کلمه جرم و مطبوعات است

 جرم در لغت به معنی گناه ، خطا ، ذنب ، تعدی ، بزه ، عصیان و معصیت است . معنای لغوی مطبوعات نوشته های چاپی است ؛ این کلمه جمع مطبوعه است و  مطبوعه به معنی کتاب ها ومجله ها و روزنامه های چاپ شده است

اصطلاح جرم مطبوعاتی را میتوان به 2 گونه تعریف کرد

 الف ) تعریف عام جرم مطبوعاتی

ب ) تعریف خاص جرم مطبوعاتی

 الف ) تعریف عام جرم مطبوعاتی

در تعریف عام ، جرم مطبوعاتی شامل جرائمی است که در کلیه انتشارات مکتوب که خطاب آن با عموم افراد جامعه است اتفاق می افتد ؛ به عبارت دیگر ، جرم مطبوعاتی جرمی است که در تمام انواع وسائل ارتباط جمعی نوشتاری ( در مقابل و سایر ارتباط جمعی سمعی و بصری ) امکان ارتکاب داشته باشد به نحوی که شامل مکتوباتی نظیر کتاب و اعلامیه نیز میگردد. این نوع از تعریف جرم مطبوعاتی در قانون مطبوعات سال 1286 شمسی و قانون هیئت منصفه 1310 شمسی مورد نظر قانون گذار بوده است . در مواد 4 و 19 قانون مطبوعات سال 1286 ، به ترتیب کتب و اعلانات نیز جزو مطبوعات دانسته شده است و در ماده 2 قانون هیئت منصفه سال 1310 جرایم مطبوعاتی «به جرایمی که از طریق کتاب و یا مطبوعات مرتب الانتشار واقع میگردد » اطلاق شده است
البته در قانون مطبوعات سال 1334 ، قانون گذار تغییر رویه داده و از تعریف خاص جرم مطبوعاتی پیروی کرده است ، به صورتی که کتاب را از محدوده مطبوعات در معنای خاص آن و نهایتاً از قلمرو قانون مطبوعات خارج میکند . و علاوه بر آن درماده ای از این قانون ، اعلانات نیز از این قلمرو خارج میشود

برخی از محققین از تعریف جرم مطبوعاتی خودداری کرده و صرفاً حقوق مطبوعاتی را تعریف میکنند : « حقوق مطبوعاتی به مجموعه قواعدی اطلاق میشود که حاکم بر چاپ ، انتشار و توزیع تمام مطالبی است که خطاب آن به عموم جامعه باشد . این انتشارات نوعاً عبارت از کتب ، روزنامه ، مجلات ، اعلامیه ها و نظایر آن می باشد ؛ اما حقوق مطبوعاتی صرفاً شامل انتشارات مکتوب میباشد .»

البته شاید بتوان از تعریف حقوق مطبوعاتی به تعریف جرم مطبوعاتی نیز رسید ، بدین صورت که جرم مطبوعاتی را چنین تعریف کنیم : « جرم مطبوعاتی به عمل محرمانه ای گفته میشود که قواعد جزایی حاکم بر چاپ ، انتشار و توزیع مطالبی که خطاب آن با عموم جامعه باشد را نقض کند،این جرم مطبوعاتی صرفاً شامل انتشارات مکتوب میباشد .»

ب ) تعریف جرم مطبوعاتی

منظور از تعریف خاص این است که دایره شمول این تعریف از تعریف عام کوچک تر است و صرفاً شامل جرایمی است که در نشریات اتفاق می افتاد . تعاریفی که حقوق دانان مختلف از جرم مطبوعاتی ارائه داده اند بسیار مشابهند . بعضی از نویسندگان جرائم مطبوعاتی را جرائمی میدانند که در قانون مطبوعات احصاء شده اند و از طریق مطبوعات ارتکاب میشوند

برخی دیگر از نویسندگان جرائم مطبوعاتی را عبارت از افعالی میدانند که در قانون مطبوعات به قید مجازات ممنوع گردیده است

برخی دیگر نیز معتقد است که در حال حاضر هرگونه جرمی که در قانون مطبوعات سال 1364 احصاء شده است و به وسیله مطبوعات ارتکاب شود ، جرم مطبوعاتی است

دکتر گودرز افتخار جهرمی در تعریف جرم مطبوعاتی میگوید : « تعریف جرم مطبوعاتی همان چیزی است که در ابتدا به ذهن هر فردی متبادر میشود : جرم و عمل مجرمانه ای که به وسیله مطبوعات انجام شود جرم مطبوعاتی است .»وی با توجه به اینکه در اصل 168 قانون اساسی ، هیچ اشاره ای به مدخلیت قانونی در تعریف جرم مطبوعاتی نشده است ، این امر را ناشی از عدم اختلاف در تعریف جرم مطبوعاتی میداند ، اختلافی که به وضوح در تعریف جرم سیاسی ، بین حقوقدانان و سیستم های مختلف حقوقی به چشم میخورد

ولی به نظر می رسد در تعریف جرم مطبوعاتی نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد

یکی از نویسندگان در مورد جرم مطبوعاتی چنین میگوید

بر اساس اصل 24 قانون اساسی می توان این تعریف را از جرم مطبوعاتی به دست داد : جرم مطبوعاتی عبارتست از انتشار مطالب مخل به مبانی اسلام و یا حقوق عمومی به وسیله مطبوعات . تفصیل و مصادیق آنها را قانون معین میکند . »

پس از ذکر تعاریف حقوق دانان مختلف از جرم مطبوعاتی ، به تعاریف ارائه شده از این جرم در قوانین موضوعه میپردازیم

در قوانین قبل از انقلاب ، سه تعریف از جرم مطبوعاتی ارائه شده است : قانون هیئت منصفه ، مصوب 1310 ، درماده 2 خود جرم مطبوعاتی را چنین تعریف کرده است

« جرمی که به وسیله کتاب یا مطبوعات مرتب الانتشار واقع می شود ، جرم مطبوعاتی است 

لایحه قانونی مطبوعات ، مصوب 1331 ، که در زمان دکتر محمد مصدق و در فضای آزاد حکومت ملی تصویب شده است در ماده 34 چنین میگوید : « جرایمی که به وسیله روزنامه ها یا مجله واقع شود جرایم مطبوعاتی است .»

البته باید توجه داشت که چنین تعاریفی دارای 2 ایراد مشترک است
1-به جای تعریف ماهیت و ذات جرم مطبوعاتی ، صرفاً به وسیله ارتکاب این نوع از جرم توجه شده است

2-این تعریف بسیار گسترده و عام بوده و دارای ابهام است ، به صورتی که طیف وسیعی از جرایم را شامل میشود ، جرائمی که علی الاصول نمی تواند جرم مطبوعاتی محسوب شود . نمونه هایی از این جرایم را میتوان در ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری ( مصوب 15/9/1367 ) مشاهده نمود .این ماده افرادی را که روزنامه و نشریه را وسیله ارتکاب جرم قرار میدهند یا اینکه جرم با استفاده از تبلیغ عام از طریق وسایل ارتباط جمعی از قبیل رادیو ، تلوزیون ، روزنامه ، مجله ، نطق در مجامع و یا انتشار آگهی چاپی یا خطی صورت گرفته باشد ، مستحق تشدید مجازات دانسته و در تبصره این ماده حتی تعلیق مجازات افراد مذکور نیز ممنوع گردیده است . در عمل نیز محاکمه چنین افرادی به صورت عادی و بدون حضور هیئت منصفه صورت میگیرد و این استدلال که چنین افرادی مطبوعات را وسیله ارتکاب جرم قرار داده اند و بدین جهت جرم آنها مطبوعاتی است ، مورد قبول نیست و با هیچ یک از اصول و موازین حقوقی سازگاری ندارد

لایحه قانون مطبوعات ، مصوب 1334 ، درماده 30 در مورد جرم مطبوعاتی چنین میگوید : « جرم مطبوعاتی عبارت است از توهین و افترا به وسیله روزنامه یا مجله یا نشریه ، از لحاظ ارتباط با مقام و یا شغل رسمی یا رویه اداری یا اجتماعی یا سیاسی ، به شخص یا اشخاص . بنابراین توهین و افترا ; بدون توجه به مقام و موقعیت اجتماعی ویا به بستگان شخص ; جرم مطبوعاتی نیست و جرم عادی است . »

این تعریف که در جو اختناق و ارعاب حکومت کودتای پهلوی ، پس از ساقط نمودن حکومت ملی دکتر محمد مصدق به تصویب رسیده است ، جرم مطبوعاتی را بسیار مضیق و محدود به توهین و افترا به شخص یا اشخاص نموده و حتی این توهین و افترا را نیز مقید به ارتباط با مقام و یا شغل رسمی یا رویه اداری یا اجتماعی یا سیاسی نموده است . این تدابیر در جهت فرار از محاکمه علنی مخالفان حکومت کودتا و منع هیئت منصفه از حضور در این محاکم است تا دست حکومت در اعمال وحشیانه ترین مجازات ها بر علیه آزادی خواهان ، باز باشد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 25
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله شاه تهماسب در فایل ورد (word) دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله شاه تهماسب در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله شاه تهماسب در فایل ورد (word)

فهرست مطالب
تولد شاه تهماسب     
شاه تهماسب     
خزانه شاهی در دوره شاه تهماسب     

تولد شاه تهماسب

تهماسب ، بزرگترین فرزند شاه اسماعیل که در سال 919 ه.ق. به دنیا آمده بود . در یک سالکی به دستور پدرش به هرات انتقال یافت . به دلیل اهمیتی که خراسان داشت حکومت این سرزمین تا رود آمویه ( جیحون ) اصطلاحا” به او تعلق گرفت و دیوسلطان روملو ( حاکم بلخ ) به للگی او انتخاب شد . تهماسب هنگام مرگ پدر ده سال و شش ماه داشت که به سلطنت رسید . وی از سال 930 ه.ق. تا 984 ه.ق. مدت 54 سال سلطنت کرد که بیشترین ایام سلطنت در دوران صفوی محسوب می شود . او شجاعت و صلابت پدررا نداشت ولی از نظر کشور داری و تنظیمات زمان حکمرانی او را باید یکی از مهمترین ادوار صفویه شمرد. شاه اسماعیل در عمر کوتاه خود که بیشتر در جنگهای داخلی و خارجی گذشت ، موفق نشد دولت نوبنیاد صفوی را بر اساس تشکیلات اداری و نظامات مذهبی استوار کند ولی این کار در دوران سلطنت طولانی تهماسب جامه عمل پوشید. نیمه اول سلطنت او بیشتر در رفع نفاق و چند دستگی سران قزلباش و اداره جنگ در سر حدات شرقی و غربی مملکت گذشت . دشمنان سر سخت دولت صفوی یعنی ازبکان و عثمانیان از همان آغاز زمامداری تهماسب حملات خود را به ایران آغاز کردند . عبیدالله خان ازبک و امرای دیگر او به طور مداوم خراسان را مورد تاخت و تاز و نهب و کشتار قرار می دادند . سرانجام در جنگ بزرگ ” جام ” در سال 935 ه.ق. با شکستی که تهماسب به عبیدالله وارد کرد ، برای مدتی خراسان از حملات ازبکان در امان ماند در جبهه غرب شاه تهماسب با دشمن بزرگی همچون سلطان سلیمان قانونی مواجه بود . سلطان عثمانی وارث سرزمینهای وسیعی بود که پدرش در اروپا و آسیای غربی و شمال آفریقا به دست آورده بود . البته خود او هم مرتبا” بر دامنه این ب متصرفات می افزود . ضعف و پراکندگی سللطین اروپا به او فرصت داد تا سپاهیان عثمانی را به پشت دروازه های وین برساند و بروز اختلاف در بین سران قزلباش در ایران نیز ، امکان حمله به سر حدات غربی صفویه را برای او فراهم آورد

فرار اولامه سلطان تکلو از سران معتبر قزلباش به عثمانی و پناهنده شدن القاص میرزا برادرشاه تهماسب به سلطان سلیمان و تحریکاتی که در استانبول علیه ایران انجام دادندآتش جنگ میان دولت صفوی و حکومت عثمانی را دامن زد . سپاهیان عثمانی چندین بار به مناطق غربی متصرفات صفوی و آذربایجان حمله کردند . شاه تهماسب نیز هر بار با از میان بردن تدارکات و ویران ساختن آبادیها و امکانات زندگی و حملات ایذایی پیشرفت آنان را مانع می گردید . به نحوی که لشکر کشیها به نتایجی که منظور نظر سلطان عثمانی بود منجر نشد. حتی در بعضی از جبهه ها مانند قفقاز متحمل شکست شدند . اسماعیل میرزا ، فرزند شاه تهماسب در سال 958 ه.ق. با فتح ارزته الروم و کردستان و ارمنستان مناطقی را که به اطاعت سلطان عثمانی در آمده بود مطیع کرد

شاه تهماسب به علت نزدیکی تبریز به مرزهای عثمانی و آسیب پذیری این شهر و دوری تبریز از خراسان که همواره مورد هجوم ازبکان قرار می گرفت در سال 965 ه.ق. پایتخت خود را به قزوین منتقل کرد . از این تاریخ تا سال 1006 ه.ق. ( که شه عباس اول اصفهان را مورد توجه قرار داد ) شهر قزوین پایتخت صفویه بود . از وقایع عمده دوران شاه تهماسب پناهندگی همایون ( پادشاه هند ) و با یزید ( شاهزاده عثمانی ) بود که هر دو رویداد تاثیر زیادی در رابط ایران و هند و عثمانی داشت . در سال 950  ه.ق. همایون پادشاه هند به علت اختلافاتی که بین او و شیرخان افغانی رخ داده بود بر اثر نفاق برادرانش ناگزیر هند را ترک کرد و با کسان نزدیک خود به شاه تهماسب پناهنده شد . شاه  تهماسب مقدم مهمان خود را گرامی داشت و فرمان داد او را با اعزاز و احترام تا پایتخت همراهی کنند . همایون بعد از مدتی اقامت در ایران با نیرویی که پادشاه صفوی در اختیار او گذاشت به هند بازگشت و سلطنت از دست رفته خود را به دست آورد . این واقعه چنان تاثیر خوبی در روابط دوستان ایران وهند باقی گذاشت که تا انقراض صفویان ( به استثنای مواردی چند که اختلافاتی بین طرفین در مسائل مرزی به ویژه قندهار پیش آمد ) ادامه یافت

در سال 967 ه.ق. با یزید به علت پاره ای اختلافات که با پدرش ( سلطان سلیمان ) و برادرش ( سلیم ) پیدا کرده بود با ده هزار سرباز مسلح از آناتولی وارد ایران شد و از شاه تهماسب تقاضای پناهندگی کرد . ساه تهماسب نهایت اعزاز و احترام را در حق مهمان خود به عمل آورد و دستور داد او و نزدیکانش را در کاخ مناسبی جاه دهند . سلطان عثمان که از آمدن یزید به ایران اطلاع یافت با ارسال نامه های مکرر که گاه جنبه تحبیب و گاه تهدید داشت استرداد با یزید را از شاه تهماسب تقاضا کرد . وساطتها و تقاضاهای شاه نیز برای عفو شاهزاده عثمانی به هیچ وجه موثر واقع نشد. سرانجام سلطان صفوی برای جلوگیری از تهاجم عثمانی و شعله ور شدن جنگهایی که به موجب صلح آماسیه متوقف شده بود . با یزید و فرزندان او را تسلیم ماموران عثمانی کرد . متعاقب آن در سال 969 ه.ق. صلحی بین طرفین منعقد گردید و جنگهای غرب کشور برای مدتی نسبتا” طولانی خاموش شد

شاه تهماسب در پنجاه و چهارمین سال سلطنت خود در پانزدهم ماه صفر سال 984 ه.ق در قزوین وفات کرد و پس از چندی جسد او را در مشهد مقدس دفن کردند . شاه تهماسب به ظاهر مردی دیندار و پایبند تکالیف و فرائض دینی بود . اگر چه مذهب شیعه در زمان پدرش مذهب رسمی کشور شد ولی استقرار و گسترش آن در دوره های شاه تهماسب انجام گرفت . در این دوره با آمدن علمای شیعه از لبنان و عراق و بحرین تشکیلات مذهبی بر مبنای منظمی قرار گرفت . دوران صلح و آرامش طولانی بین ایران و عثمانی به شاه تهماسب فرصت داد تا سازمان اداری و نظامی و اقتصادی دولت صفوی را بر پایه مستحکمی بنا کند . در واقع ، استقرار حاکمیت این دولت در دوره او انجام پذیرفت

بعد از مرگ شاه تهماسب پسر دومش ( اسماعیل میرزا ) که به دستور پدر در قلعه قهقهه زندانی بود با حمایت اکثر امیران قزلباش به پادشاهی رسید . وی یک سال و نیم سلطنت کرد اما در همین مدت کوتا به جنایات دهشت انگیزی دست زد . او اغلب رجال مملکتی را که پس از مرگ پدرش از سلطنت حیدر میرزا ( برادر کهترش ) حمایت کرده بودند از میان برداشت و به این نیز اکتفا نکرد و برای اینکه خیال خود را از رقبای سلطنت آسوده سازد دستور قتل همه شاهزادگان صفوی را صادر کرد و تنها کسانی که در این جریان از چنگ او رهایی یافتند برادر بزرگش ( محمد میرزا ) و پسران وی حمزه میرزا و عباس میرزا بودند که اگر دوران پادشاهی او ادامه می یافت ، آنان را نیز نابود می کرد . اسماعیل دوم در بحبوحه قتل شاهزادگان صوفیان قزوین را هم که سر سپردگان پدرش بودند سرکوب کرد . همچنین ، در اوایل سلطنت به طرفداری از تسنن علمای طراز اول تشیع را از خود دور ساخت

مرگ او در سیزده رمضان سال 985 ه.ق. روی داد . لازم به ذکر است که در دوران فرمانروایی کوتاه او حادثه ای در مرزهای مملکت اتفاق نیفتاد . بعد از فوت شاه اسماعیل دوم دولتمردان صفوی و امرای قزلباش برای سلطنت محمد میرزا ( پسر بزرگ شاه تهماسب ) با یکدیگر همداستان شدند . او به خدابنده معروف شد از سال 985 تا 996 ه.ق. پادشاهی کرد . از آنجا که وی با صره ای ضعیف و طبعی ملایم داشت قادر به اداره امور نبود و زمان کارها بیشتر در دست زوجه اش ” فخر النساء بیگم مهد علیا ” قرار گرفت .مهد علیا زنی مقتدربود که در برابر امرای قزلباش که می خواستند از ضعف پادشاه استفاده کنند و اعمال قدرت نمایند ایستادگی می کرد . همین امر مخالفت تعدادی از سرداران را که در پایتخت صفوی مستقر بودند برانگیخت تا جایی که توطئه ای بر ضد او ترتیب دادند و وی را به قتل رساندند. پس از آن آتش اختلاف خانوادگی بالا گرفت و هر امیری در گوشه ای از مملکت بساط خود سری گسترد . امرای خراسان که در راس آنان مرشد قلی خان استاد جلو و علیقلی خان شاملو بودند عباس میرزا را از سلطنت برداشتند و در ایالات دیگر نیز که در تیول سرکردگان نظامی بود نشانی از اقتدار دولت مرکزی نماند . در این میان دولت عثمانی که از این اختلافات داخلی آگاه بود از فرصت استفاده کرد و مرزهای صفوی را در غرب و شمال غرب مورد حمله قرار داد و اراضی وسیعی را تصرف و شهر تبریز ( مهمترین شهر آذربایجان ) را اشغال کرد . ازبکان نیز مقارن همین احوال شهرهای خراسان را در معرض تاخت و تاز قرار دادند . حمزه میرزا ولیعهد سلطان محمد که بارها در برابر سپاهیان عثمانی به عملیات متهورانه ای دست زده بود در شرایطی که میتوانست بر مشکلات داخلی و خارجی غلبه کند به دست چند تن از امیران مورد اعتماد خویش کشته شد. از آن پس بردامنه خودسریها افزوده شد و خلئی در دستگاه حاکمیت به وجود آمد . مرشد قلی خان استاد جلو از این فرصت استفاده کرد و پس از کنار گذاشتن رقیب خود ( علیقلی خان استاد جلو ) و به دست گرفتن اختیار عباس میرزا ناگهان به همراه شاهزاده به قزوین تاخت و پایتخت را متصرف شد و عباس میرزا را به نام ” شاه عباس ” بر اریکه قدرت نشاند 0 14 ذیقعده سال 996 ه.ق. ) و به این ترتیب سلطنت سلطان محمد عملا” پایان یافت دوران پادشاهی شاه عباس اول ( 1038 – 996 ه.ق. ) فصل تازهای در تاریخ دولت صفوی گشود . او را باید پادشاهیزیرک و سیاستمدار و قدرت طلب خواند . او که از نزدیک و دور جریان حوادث را دنبال می کرد به فراست دریافته بود که عامل اصلی آشفتگیها قدرت طلبی امرای قزلباش است . پس قبل از هر کار بر آن شد تا به اعمال این امیران پایان بخشد . نخست با کمک مرشد قلی خان که در راس امور نظامی و اداری قرار گرفته بود سران گردنکش قزلباش را از میان برداشت . سپس او را نیز به قتل رساند و با انتصاب سرکردگان و حکام ولایتها و ایالتها از درجات پایین تر که به صورت کامل از خود او اطاعت داشتند سلطنت مطلقه ای را برقرار نمود . وی برای مقابله با ازبکان و عثمانیان و عقب راندن آنان نخست با دولت عثمانی مصالحه کرد. آن گاه را برای جنگ با ازبکان به خراسان برد و تا سال 1007 ه.ق. نواحی مختلف این ایالت را تصرف آنان خارج کرد . سپس در تجدید نظر در سازمان سپاه و انحلال قزلباش سپاه قوللر و شاهسون را پدید آورد و همکاری متخصصانی که برادران شرلی از انگلستان به ایران آورده بودند ارتش را به سلاح گرم مجهز کرد. وی از سال 1011 ه.ق. به بعد با یک رشته عملیات تهاجمی که تا سال 1034 ه.ق. به طول انجامید مناطقی از قفقاز و آناتولی و عراق و عرب را از تصرف عثمانیها خارج کرد و مرزهای مملکت را به حدود دوران شاه اسماعیل بازگرداند . همچنین با مقابله سیاسی و نظامی با پرتغالیان در خلیج فارس قدرت دولت صفوی را بر جزایر و بنادر خلیج فارس برقرار نمود

با استقرار مجدد امنیت و ثبات در داخل کشور و علاقه شاه عباس به تقویت بنیه نظامی و اقتصادی کشور فصل تازه ای در مناسبات ایران با کشورهای اروپایی گشوده شد و یکی از نتایج آن رشد بازرگانی داخلی و خارجی به ویژه در زمینه تولید و فروش ابریشم وجلب منافع مالی فراوان بود . تمایل او به عمران و آبادانی موجبات رشد معماری و برپایی بناهای عام المنفعه ،‌راهها ،‌کاروانسراها ،‌پلها ، مساجد ، مدارس و نیز تعالی بخشهای مختلف هنری را فراهم نمود که شاخصترین پدیده در عصر صفوی و حتی در تاریخ ایران محسوب می شود . [1]


[1]


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پايان نامه تاثير جريانات فکري قفقاز در انقلاب مشروطيت ايران در فایل ورد (word) دارای 133 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پايان نامه تاثير جريانات فکري قفقاز در انقلاب مشروطيت ايران در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پايان نامه تاثير جريانات فکري قفقاز در انقلاب مشروطيت ايران در فایل ورد (word)

چکیده  الف
پیشگفتار 
مقدمه
فصل اول
کلیات 14-
تعریف و تحدید موضوع 
اهداف تحقیق
بیان مسئله پژوهش
فرضیه های پژوهشی
اهمیت موضوع و ضرورت تحقیق
روش تحقیق
سابقه تاریخی مطالعات و پژوهشهای مرتبط با موضوع پژوهش
تعریف مفاهیم تحقیق
بررسی منابع
الف: منابع دست اول
ب: منابع و تحقیقات خارجی 
فصل دوم
اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران و روسیه قبل از 1905م    26-
اوضاع ایران
اوضاع روسیه
فصل سوم
حرکت های بیدارگرانه در ملت های روس و ایران 41-
جنگ ترانسوال
انقلاب ژاپن
شکست روسیه از ژاپن
انقلاب 1905 روسیه
جنگ ارامنه با مسلمانان در قفقاز
فصل چهارم
رهبران فکری قفقاز و نقش آنان در انقلاب مشروطه ایران  55 –
میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی
میرزا فتحعلی آخوندزاده
زین العابدین مراغه ای 
فصل پنجم
نقش مجاهدان قفقازی در جریان انقلاب مشروطه ایران   65-
یپرم خان ارمنی
پانف بلغاری 
فصل ششم
نقش ایرانیان و حزب سوسیال دموکرات روسیه و قفقاز در انقلاب مشروطه ایران  …104 -
عوامل مهاجرت ایرانیان به قفقاز
نقش حزب سوسیال دموکرات روسیه و قفقاز در آذربایجان (تبریز)  …………………
حیدرخان عموا و علی و حزب اجتماعیون و عامیون ایران
مطبوعات قفقاز در انقلاب مشروطه ایران
نقش متمولین قفقاز در انقلاب مشروطه ایران
انجمنهای خیریه ایرانیان در قفقاز
حزب دموکرات در مجلس شورای ملی دوم
نتیجه گیری
تصاویر
فهرست منابع و ماخذ
چکیده انگلیسی

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پايان نامه تاثير جريانات فکري قفقاز در انقلاب مشروطيت ايران در فایل ورد (word)

کتابها
1 – آدمیت، فریدون، 2535، ایدولوژی مهضت مشروطیت ایران ، تهران ، جلد اول
2 – آدمیت ، فریدون ، 1369، ایدولوژی نهضت مشروطیت ایرن، تهران ، جلد دوم
3 – آبراهامیان ، یرواند ، 1385 ، ایران بین دو انقلاب ، مترجمان کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیر شانه چی، تهران
4 – آفاری، ژانت ، 1379 ، انقلاب مشروطه ایران، تهران
5 – آجودانی ، دکتر ماشاالله ، 1384 ، مشروطه ایرانی ، مترجم مهدی قزوینی ، تهران
6 – آروتونیان ، ک. س ، 1385، انقلاب ایران و بلشویکهای ماورای قفقاز ، مترجم محمد نایب پور ، تهران
7 – آوتورلف ، م کامر . پل هنز، فنی . ب بریان ، شن، لومرسیه کلکژه ، م بنیکس براکساپ، 1377، دو قرن مبارزه مسلمانان قفقاز ، مترجم سید غلامرضا تهامی، تهران
8 – آبادیان ، احمد ، 1383 ، بحران مشروطیت، تهران
9 – افشار، ایرج ، 1359، اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده ، تهران
10 – افشار، ایرج ، 1377 ، روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، تهران ، جلد چهارم
11 – امیر احمدیان ، بهرام ، 1383 ، گرجستان در گذر تاریخ ، تهران
12 – اتحادیه (نظام مافی)، منصوره ، 1381، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت (دوره اول و دوم مجلس شورای ملی)، تهران
13 – امیرخیزی ، اسماعیل ، 1379، قیام آذربایجان و ستارخان، تهران
14 – الگار، حامد، 1369، دین و دولت در ایران ، مترجم ابوالقاسم سرّی ، تهران
15 – براون، ادوارد، 1376، انقلاب مشروطیت ایران، مترجم مهدی قزوینی ، تهران
16 – بشیری، احمد ، 1363، کتاب آبی (گزارش محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس. درباره انقلاب مشروطه ایران)، تهران، جلد اول
17 – بنیکس، الکساندر، براکس آپ ، مری ، 1371 ، مسلمانان شوروی ، مترجم کاوه بیات، تهران
18 – تهرانی (کاتوزویان)، محمدعلی، 1379، مشاهده تحقیق اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران
19 – تقی زاده، سیدحسن ، 1379 ، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران
20 – حائری ، عبدالهادی ، 1381 ، تشیع و مشروطیت در ایرن و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران
21 – حاجی بیکلی ، عزیر ، 2535، جنبش مشروطه ایران، تهران
22 – دولت آبادی، یحیی ، 1371 ، حیات یحیی، تهران ، جلد دوم
23 – دهنوی ، نظامعلی ، 1383 ، ایرانیان مهاجر در قفقاز (فعالیت فرهنگی در سالهای 1900 تا 1931 )، تهران
24 – ذکاء یحیی، 1377، روزنامه خاطرات شرف الدوله (میرزا ابراهیم خان کلانتر باغمیشه)، تهران
25 – رسول زاده، محمدامین ، 1377 ، گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران، مترجم رحیم رئیس نیا، تهران
26- رائین ، اسماعیل ، 1350، یپرم خان سردار، تهران
27 – رائین ، اسماعیل ، 2535، حیدرخان عمواوغلی، تهران
28 – رئیس نیا، رحیم، 1385، ایران و عثمانی در آستانه قرن بیستم ، تبریز ، جلد اول
29 – سرداری نیا، صمد، 1369 ، باقرخان سالار ملی، تهران
30 – شهرام نیا، سید امیر مسعود، 1379، پارلما نتاریسم در ایران ، تهران
31 – شمیم، علی اصغر ، 1374، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران
32 – شهیدی ، همایون ، 1380، بمباران مجلس شورای در سال 1326 هجری قمری، مترجم شرف الدین قهرمان، تهران
33 – صابر ، میرزا علی اکبر ، 1381 ، هوپ هوپ نامه، اردبیل
34 – صفائی ، ابراهیم ، 1381 ، تاریخ مشروطیت به روایت اسناد ، تهران
35 – طالبوف ، عبدالرحیم ، 2536، مسالک المحسنین، تهران
36 – علم، دکتر محمدرضا، 1385 ، کانونهای مقاومت خارج از کشور در عصر مشروطه ، تهران
37 – فرمانفرمائیان ، حافظ ، 1370 ، خاطرات سیاسی امین الدوله ، تهران
38 – کاتم، ریجارد، 1383، ناسیونالیسم در ایران، مترجم احمد تدین ، تهران
39 – کسروی ، احمد، 1378 ، انقلاب مشروطه ایران، تهران
40 – کسروی ، احمد ، 1378، تاریخ هیجده ساله آذربایجان ، تهران
41 – کندی ، پال ، 1371 ، ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ ، مترجمان محمد قائد شرقی، ناصر موفقیان ، اکبر تبریزی ، تهران
42 – گزاو به کوکن ، فرانسوا، 1369، انقلاب روسیه، مترجم دکتر عباس آگاهی ، تهران
43 – گودرزی، غلامرضا ، 1383 ، دین و روشنفکران مشروطه ، تهران
44 – لتیل فیلد، هنری ویلسون ، 1373 ، تاریخ اروپا ، مترجم فریده قره چه داغی ، تهران
45 – ملکزاده ، دکتر مهدی، 1383، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ، تهران
46 – موزلی ، لئوناردو، طلوعی ، محمود ، 1368، بازی قدرت، تهران
47 – مجتهدی ، مهدی ، 1377 ، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت ، تهران
48 – ناهیدی آذر ، عبدالحسین ، تاریخچه روزنامه های تبریز ، تبریز
49 – همایون کاتوزیان، محمدعلی، 1372، اقتصادی سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی ، تهران
50 – هلت کار، ادوارد ، 1371، تاریخ روسیه و شوروی ، مترجم نجف دریابندری، تهران جلد دوم
51 – هدایت ، مهدی قلی خان ،مخبرالسلطنه)، 1363، گزارش ایران (قاجاریه و مشروطیت) تهران

مقالات

1 – تکمیل همایون، ناصر ، 1383 ، مشروطه خواهی ایرانیان (مجموعه مقالات) ، تهران
2 – موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378 ، نهضت مشروطیت ایران (مجموعه مقالات) تهران ، جلد اول
3 – یارشاطر، احسان ، 1382، انقلاب مشروطیت از سری مقالات دانشنامه ایرانیکا، مترجم پیمان متین، تهران

چکیده

به منظور تحقیق و پژوهش در، تاثیر جریانات فکری قفقاز در انقلاب مشروطیت ایران که به عنوان موضوع پایان نامه انتخاب نمودم پس از انجام تحقیقات و مطالعات تاریخی و بررسی اسناد تاریخ معاصر ایران، آن را در شش فصل به شرح زیر تقسیم بندی کردم

        فصل اول: کلیات

        فصل دوم : اوضاع سیاسی ، اجتماع و اقتصادی ایران و روسیه قبل از 1905 م مورد پژوهش قرار گرفت

         فصل سوم : حرکت های بیدارگرانه در ملتهای روس و ایران که مهمترین عوامل آن  جنگ ترانسوال – انقلاب ژاپن – شکست روسیه از ژاپن – انقلاب 1905 روسیه – جنگ ارامنه و مسلمانان در قفقاز

         فصل چهارم : در این فصل به نقش  رهبران  فکری  قفقاز  نظیر میرزا عبدالرحیم  طالبوف ، فتحعلی آخوند زاده  و زین العابدین مراغه ای در انقلاب مشروطه ایران پرداخته شده است

        فصل پنجم : به جهت اینکه مجاهدان قفقازی در پیروزی  انقلاب مشروطه ایران  نقش اساسی داشتند  به نقش یپرم خان  ارمنی و  پانف بلغاری  در این فصل  اشاره شده است

     فصل ششم : نقش ایرانیان مقیم قفقاز در انتقال افکار دموکراتیک به ایران که متأثر از  تفکرات  حزب سوسیال دموکرات روسیه بود در جریان انقلاب مشروطه مورد توجه قرار گرفته است

پیشگفتار

انقلاب مشوطه ایران اولین خیزش ملی ایرانیان علیه حکومت استمداد قارجار پس از 2500 سال تاریخ ایران بود. چون وقوع هر معلولی، علتی دارد، پس حتماً وقوع انقلاب مشروطه در ایران نیز علل و عوامل متعددی داشته است . یکی از مهمترین علل وقوع انقلاب مشروطیت نقش و تأثیر جریانات فکری قفقاز در آن بود. چون درخصوص این علل به طور مستقل کار تحقیقی و پژوهشی از سوی محققین صورت نگرفته است، به همین علت این موضوع را به عنوان موضوع پایان نامه خود انتخاب نموده، و سپس با کمک استاتید محترم پروپوزال آن تهیه و تحویل شعبه تحصیلات تکمیلی دانشگاه شد. و پس از تأیید موضوع پایان نامه و کدگذاری آن، مجوز فعالیت در این زمینه از سوی شعبه تحصیلات تکمیلی صادر شد. بعد از این مرحله با کمک اساتید منابع دست اول این موضوع استخراج و اسامی آنها نوشته شد، و با مراجعه به کتابخانه دانشگاه کتابهای مورد نظر تهیه و پس از انجام مطالعات و بررسی های لازم ، فصل بندی و سپس اقدام به فیش برداری شد. بعد از پایان فیش برداری به تدوین پایان نامه با استفاده از مطالب فیشها اقدام شد. در این امر برخی از کتابهای مورد استفاده را از کتابخانه دانشگاه آزاد اسلامی واحد شبستر و بخشی از کتابهای را از کتابخانه شهرستان بیله سوار و تعدادی را نیز از کتابخانه شخصی خود و برخی از آن را نیز به توسط دوستان تهیه گردید. در پایان جا دارد از دست اندرکاران محترم کتابخانه دانشگاه آزاد اسلامی واحد شبستر و نیز از آقایان داود فکور محقق تاریخ و شهروز دانا مدرس دانشگاه و  همسر عزیزم سرکار خانم پناهی که در تهیه این پایان نامه مرا یاری نمودند کمال تشکر و قدردانی را دارم

مقدمه

منطقه قفقاز از دیرباز جزء قلمرو ایران بود، ولی بعد از جنگهای اول و دوم ایران و روس 1182 ش و 1204 ش طی قراردادهای گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شد. بر این اساس مردم این منطقه به جهت قرابت های فرهنگی ، قومی ، زبانی و دینی با ایران ، همواره در جریانات سیاسی و اجتماعی در کنار ملت ایران بودند

دولت روسیه در اواخر قرن نوزدهم به منظور خارج ساختن آن کشور از عقب ماندگی اقتصادی دست به اقداماتی زدند. آنان از سرمایه گذاران اروپایی بخصوص فرانسویان در استخراج معادن آن کشور دعوت بعمل آوردند تا در این امر مشارکت کنند. طی این تصمیم منطقه  قفقازبه جهت وجود میدانهای نفتی مورد توجه دولت روسیه واقع شد

بر این اساس منطقه قفقاز که منطقه حایل میان ایران و روسیه بود بخاطر وجود چاه های نفت باکو و بنادر پر رونق با طوم و کارخانجات نساجی در تفلیس باعث گردید که این منطقه مبدل به کانون تبادلات فکری کارگری گردد. مجاورت این منطقه با ایران باعث شد که تعدادی از کارگران بی زمین که از اوضاع بد اقتصادی و اجتماعی دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به ستوه آمده بودند به منطقه قفقاز مهاجرت کنند

به غیر از کارگران تعدادی از بازرگانان نیز به منظور تجارت با روسیه و اروپا با این منطقه آشنا بودند. برخی از روشنفکران نیز در قالب بازرگان به خاطر نبود آزادی های مدنی در ایران به قفقاز مهاجرت ، و در آنجا اقامت گزیدند. بارزترین این افراد عبدالرحیم طالبوف ، میرزا فتحعلی آخوندزاده زین العابدین مراغه ای بودند که به دلایل اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی نمی توانستند افکار و اندیشه های خود را با وجود حکومت استبدادی قاجار نشو و نمو دهند. آنان با مراجعه به قفقاز به رواج اندیشه های روشنگرانه خود پرداختند. در واقع همین افراد بودند که به عنوان رهبران فکری قفقاز در جریان انقلاب مشروطه ایران موجب بیدرای ملت ایران شدند

همزمانی حضور کارگران ایرانی در چاههای نفتی باکو، مصادف شد با وقوع جریانات سیاسی و اجتماعی ملت روسیه (انقلاب 1905 م) . این رویداد که به دنبال اوضاع بد اقتصادی و اجتماعی آن کشور بخصوص در زمینه کشاورزی ، که روسیه در مرحله سرف که یادگار دوران قرون وسطی بود قرارداشت. در این سیستم دهقانان بی زمین، در زمین های مالکان بیگاری می کردند، آنان از این وضعیت ناراضی بودند. در مراکز کارگری نیز وضع بد معیشتی کارگران و بیش از ده ساعت کار طاقت فرسا باعث بروز هیجانات سیاسی در میان کارگران روسیه در سال 1905 م گردید. که این رویداد در تاریخ روسیه به انقلاب 1905 م شهرت دارد

شروع حرکت های انقلابی ملت روس باعث رشد احزاب و گروههای سیاسی متعددی در ان کشور شد که در میان این احزاب، حزب سوسیال دموکرات روسیه بیش از سایر گروهها در مبارزه علیه استبداد تزاری نقش چشمگیری داشت. بطوری که بعد از شکست روسیه از ژاپن فعالیت و مبارزات این حزب در روسیه گسترش یافت و شعبات این حزب در مناطقی مانند قفقاز (باکو و تفلیس) شروع به فعالیت کردند. در این زمان آزادیخواهان ارامنه که خواهان استقلال از روسیه و عثمانی بودند ابتدا با تشکیل احزابی چون داشناکسیون، هنچاکی و چلنگریان به مبارزات سیاسی پرداخته ولی بعدها در جریان قیام ملت ایران علیه استبداد محمدعلی شاه به همکاری مسلحانه علیه ایشان پرداختند

که نمونه بارز آنان یپرم خان ارمنی است که پس از فتح تهران نیز به ریاست نظمیه تهران منصوب شد

کارگران ایرانی مقیم باکو با عضویت در حزب سوسیال دموکرات با افکار و اندیشه های دموکراتیک آن حزب آشنا شده و با وارد کردن این افکار به ایران که مصادف با وقوع انقلاب مشروطیت در ایران بود باعث تسریع انقلاب ایران شدند. بطوری که حزب همت که شاخه حزب سوسیال دموکرات وابسته به مسلمانان قفقاز بود و دارای تمایلات سوسیالیستی بودند، نقش زیادی در ترویج تفکرات سوسیالیستی درمیان کارگران ایرانی داشت. در داخل ایران نیز شهر تبریز، که اکثریت کارگران ایرانی قفقاز از این شهر بودند. زودتر از سایر نقاط ایران با اندیشه های سوسیال دموکرات های روسی آشنا شدند و در جریان مبارزه علیه حکومت مظفرالدین شاه با تاسیس مرکزی به نام «مرکز عیبی» پیش قدم شدند

در جریان انقلاب مشروطیت ایران سوسیال دموکراتهای روسیه به رهبری لنین از انقلاب ایران حمایت و این انقلاب را از برکات انقلاب 1905م روسیه می دانند. پس از پیروزی انقلاب و تاسیس مجلس شورای ملی باز تعدادی از نمایندگان بخصوص نمایندگان تبریز مانند سیدحسن تقی زاده که متاثر از افکار دموکراتیک حزب اجتماعیون و عامیون باکو بودند. در مجلس موجب تحولات سیاسی و اجتماعی شدند

در دوران استبداد صغیر 1287 ش اقدامات سوسیال دموکرات قفقاز در قالب قیزیکی (مسلحانه) صورت گرفت. بطوری که مجاهدان اعزامی از قفقاز در تحت فرمان ستارخان قرار گرفتند و به مبارزه با استبداد محمدعلی شاه پرداختند. نمونه بارز آن یفرم خان که در قیام مردم گیلان که به رهبری میرزا کریم خان رشتی که او نیز تحت تاثیر افکار سوسیال دموکرات روسیه بود و از کمکهای آنان بی نصیب نبودند. آنان ابتدا با تاسیس کمیته ستار و با همکاری میان مجاهدان رشت، و بعد قزوین و در نهایت در قالب مجاهدان مخالف استبداد از سراسر کشور اقدام به فتح تهران نمودند. عمده ترین کمکی که قیام گیلان به قیام ستارخان کردند، کاستن فشار نیروهای دولتی بر قیام مردم تبریز بود

در میان شخصیت های که نقش زیادی در استقرار نظام مشروطیت در ایران داشت حیدرخان عمواوغلی بود. وی دارای تمایلات سوسیالیستی بود و ابتدا در مشهد در صدد تاسیس حزب برآمد و مقدمات آن را فراهم ساخت، ولی بعد از 11 ماه نتوانست به هدف خود برسد. و به تهران برگشت. ایشان چون از سوی حزب سوسیال دموکرات روسیه ماموریت تشکیل حزبی در ایران بود این اقدام را در تهران که در آن زمان زمینه برای این منظور فراهم شده بود یعنی قیام مردم تهران به رهبری آیت الله طباطبائی و آیت الله بهبهانی در جریان بود، موفق به این کار شد. حیدرخان عمواوغلی پس از تشکیل حزب اجتماعیون و عامیون ایران، این حزب را به دو حوزه خصوصی و عمومی تقسیم کرد. حوزه خصوصی با حضور 7 نفر از افراد مورد اعتماد که اساساً از افراد کمیته ملی بودند اقدام کرد. این حوزه کارهای مهم و فوق سری را طراحی و اجرا می کردند. بعد حیدرخان حوزه عمومی را تشکیل می دهد ولی بعد این حوزه از هم پاشید. حیدرخان با همت و کاردانی علاوه بر تشکیل کمیته مدهشه که وظیفه آن ترور مخالفین بود. موفق به تشکیل حزب اجتماعیون و عامیون در سراسر ایران بخصوص در مشهد و تبریز و گیلان شد

حزب اجتماعیون و عامیون ایران دستوراتی که از مرکز این حزب (باکو) می رسید در ایران اجرا می کردند. و عمده برنامه این حزب ، جدایی دین از سیاست و تقسیم زمینهای زراعی میان زارعین و انجام اصلاحات اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و نیز رواج آزادیهای مدنی مانند آزادی بیان و مطبوعات بود

بعد از فتح تهران مجاهدین اقدام به تشکیل مجلس اعلا کردند. بدین طریق محمدعلی شاه از سلطنت عزل ، و احمد میرزا پسرش به سلطنت رسید و تعدادی از مخالفین مشروطه اعدام و زمینه برای تشکیل دومین مجلس شورای ملی فراهم شد. در آستانه تشکیل دومین دوره مجلس شورای ملی جناح بندی احزاب کشور برای اولین بار شکل گرفت. ولی این جناح بندی در روند جریانات کشور مشکلاتی را پدید آورد

قدرتمندترین حزب در دومین مجلس شورای ملی، حزب دموکرات بود. اعضای این حزب که قبلاً وابسته به حزب اجتماعیون و عامیون باکو بودند ، بعداً در جریان تشکیل حزب دموکرات  که به همت سید حسن تقی زاده ، حیدر خان عمو اوغلی و محمد امین سول زاده تشکیل شد در پی این جریان میان حزب اجتماعیون و عامیون باکو و حزب دموکرات ایران شکاف پدید آمد . علت آن نیز این بود که حزب اجتماعیون و عامیون  باکو خواهان تشکیل حزب مستقل در ایران نبودند و نیز حزب دموکرات ایران دارای تمایلات ناسیونالیستی بودند و خواهان اداره کشور به سبک کشورهای اروپایی بودند. برهمین اساس حزب اجتماعیون و عامیون باکو، حزب دموکرات ایران را به رسمیت نشناخت و از آن  حمایت نکرد

حزب دموکرات ایران چون خواهان اجرای برنامه های دموکراتیک نظیر جدایی دین از سیاست و تقسیم اراضی میان کشاورزان و تمرکز قوی در کشور بود. این برنامه ها خوشایند نمایندگان اعتدالیون بخصوص روحانی قدرت طلبی چون سید عبدالله بهبهانی که خواهان دخالت در امور سیاسی کشور بود، و وجود مالکان و زمین داران بزرگ از تقسیم اراضی میان کشاورزان مخالفت کردند. همچنین سیاست تمرکز قوا چون باعث محدود کردن قدرت خوانین می شد بدین وسیله آنان نیز در زمره مخالفین حزب دموکرات برآمدند با ادامه فعالیت های دموکراتیک حزب دموکرات ایران، د رمجلس شورای ملی مبارزه علیه این حزب از سوی حزب اعتدالیون شدت گرفت. بخصوص بعد از کشته شدن بهبهانی بهانه بدست اعتدالیون افتاد و با آمدن حکم فساد مسلک سیدحسن تقی زاده از سوی علمای نجف ایشان کشور را ترک ، و رهسپار اروپا گردید. سایر همفکران وی (حیدرخان عمواوغلی و محمد امین رسول زاده) بعد از این جریان هر کدام به قفقاز فرار کردند

منطقه قفقاز از لحاظ جغرافیای سیاسی در اواخر قرن نوزدهم یکی از کانون های فکری منطقه بود. زیرا این منطقه در آن زمان توسط دولت روسیه شدیداً تحت کنترل نبود و نزد یکی آن به کانونهای فکری روسیه و عثمانی که در آنها حرکتهای ضد استبدادی صورت گرفته بود . و همچنین این منطقه به خاطر عبور راه های تجاری از آن  مبدل به چهار راه ارتباطی برای تجار و بازرگانان شده بود. همین عوامل باعث شد که روشنفکران قفقاز از این وضعیت پیش آمده به بهترین شکل استفاده نموده و اقدام به انتشار روزنامه ها و مجله هایی با دیدگاههای دموکراتیک کنند

روزنامه های که همزمان با انقلاب مشروطه ایران در قفقاز منتشر می شدند و به انقلاب  مشروطه ایران مساعدت  فکری می کردند . می توان  به  بارزترین آنها به نام  ملا نصرالدین ،  ارشاد ، تکامل ، فیوضات و ایران نو که همه  در قفقاز منتشر می شدند

1 – تعریف و تحدید موضوع

موضوع این پژوهش تاثیر جریانات فکری قفقاز در انقلاب مشروطیت ایران می باشد. منظور از جریانات فکری برخی از جریانات اجتماعی و تضادهای فکری در قفقاز که متأثر از جریانات روسیه و عثمانی و تأثیر سیاستهای انگلستان در جهت کمک و مساعدت های فکری و مطبوعاتی به روشنفکران قفقاز و روسیه بود. نکته مهم در اهداف این موضوع تبیین نقش تعیین کننده این منطقه در حوادث اولین خیزش ملی ایرانیان علیه استبداد قاجار است

در مورد قلمرو زمانی و مکانی پژوهش نیز باید اذعان کرد که این جریانات همزمان با شروع حرکتهای ضداستبدادی ملتهای روسیه و عثمانی و ایران بود، و این هم زمانی باعث تاثیرگذاری متقابل میان این کشورهاست. از لحاظ مکانی نیز نزدیکی منطقه قفقاز به کشورهای ایران و روسیه عثمانی باعث تسریع نفوذ افکار و اندیشه به کشورهای همجوار می شد. نقش مطبوعات در رشد و ترقی حرکتهای مردمی بسیار موثر هستند و در این راستا روزنامه ها و مقالات منتشر شده در قفقاز با ورود به ایران باعث رشد آگاهی های سیاسی و اجتماعی مردم می شد. در این مقوله نقش زبان و فرهنگ ملتها بسیار تاثیرگذار است. در جریان حوادث قفقاز که متاثر از اوضاع سیاسی و اجتماعی روسیه بود. نقش روشنفکران آذربایجان (قفقاز) به جهت همزبانی با مردم آذربایجان ایران بسیار چشم گیر بود. بطوری اولین نقطه از ایران از این جریانات متاثر شد آذربایجان ایران (تبریز) بود. شبیه این گونه حرکتها در مرکز فکری دیگر، یعنی استانبول که آنان نیز به خاطر همزبانی با قفقاز موجب همکاری و هماهنگی روشنفکران دو کانون فکری گردید

در این پژوهش سعی شده است که به خوبی و بدون هر گونه مسائلی تاثیر جریانات فکری قفقاز در انقلاب مشروطیت ایران به روشنی بیان شود

        2- اهداف تحقیق

هدف بنیادی و اصلی این پژوهش بررسی تاثیر حوادث قفقاز در جریان مشروطه ایران بود

و به چگونگی پیدایش این جریانات در روسیه و قفقاز پرداخته می شود. از دیگر اهداف این پژوهش آن بود که روشن شود با ورود این جریانات ابتدا به تبریز و بعد به نقاط دیگر ایران چه تاثیراتی و در زمینه سیاسی و اجتماعی در پی داشت

        3- بیان مسله ی پژوهش

موقعیت خاص قفقاز به عنوان معابر اصلی برای افکار و اندیشه های نو انقلابی ایران در آستانه انقلاب مشروطیت به حساب می آمد. خصوصاً افکار سوسیالیستی با رویکرد اجتماعی که متاثر از شکست روسیه از ژاپن و جریانات اجتماعی روسیه را به همراه داشت

و نیز وقوع انقلاب روسیه 1905 م فعالیت سوسیال دموکراتهای این کشور و قفقاز بر ضد استبداد تزاری بارقه امیدی در دل آزادیخواهان ایران دمیده به طوریکه آنان هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ تسلیحاتی نقش تعیین کننده ای در انقلاب مشروطیت ایران داشتند. حتی فرقه سوسیال دموکرات قفقاز در زمان استبداد صغیر پایگاه اصلی مدافعه از تبریز و آماده سازی شرایط در برقراری دوباره مشروطیت در ایران بودند

        4- فرضیه های پژوهشی

1- انقلاب 1905 روسیه: این حرکت ملت روس اولین حرکت مردمی روسیه علیه خاندان تزار بود. که به توسط کارگران و دهقانان و بطور کلی از سوی عامه مردم شروع شد ولی بعدها به توسط نیروهای دولتی سرکوب شد ولی مهمترین تاثیر این حرکت ملت روس تشکیل مجلس شورا  ، هم در روسیه و هم در ایران بود

2- حزب سوسیال دموکرات روسیه: این حزب مهمترین و تاثیر گذارترین حزب در روسیه بود و بطوری که این حزب نه تنها در داخل روسیه بلکه در خارج از آن بخصوص در ایران در جریان انقلاب مشروطه شعباتی در ایران با نامهای حزب اجتماعیون و عامیون در شهرهای مشهد، تهران ، گیلان و تبریز فعالیت می کردند

3- وجود شخصیتهایی چون حیدرخان عمواوغلی و محمدامین رسول زاده و سیدحسن تقی زاده در ترویج افکار دموکراتیک که به تأسی از افکار سوسیالیستی بود. در بیداری ملت موثر بودند. همچنین وجود مجاهدان قفقازی در اردوی گیلان و آذربایجان (یفرم خان و پانف) در شکست دادن استبداد و استقرار دوباره مشروطیت در ایران بسیار موثر بودند

     4 – تفکرات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فکری که به توسط طالبوف و فتحعلی آخوند زاده و زین العابدین مراغه ای در جامعه مطرح می شود. این افراد در زمینه آموزش ، مشکلات الفبا و نیز ارائه راهکارها در مورد مسائل و مشکلات فوق ، برنامه هایی داشتند

5- نقش مطبوعات قفقاز که متاثر از شرایط جغرافیایی سیاسی بود. این مطبوعات دارای گرایش های دموکراتیک بوده . بطوری که اخبار و اطلاعات ایران که در داخل ، فرصت چاپ و نشر نداشتند. این اخبار با نشر در  مطبوعات قفقاز و بعد با ورود این افکار دموکراتیک به ایران باعث روشنفکری در برخی از طبقات مردم ایران می شد

        5- اهمیت موضوع و ضرورت تحقیق

پرداختن به مسائل قفقاز و پژوهش در خصوص آن برای محققین و پژوهشگران از اهمیت شایانی برخوردار است. زیرا این منطقه از نقاطی است که در آن به طور طبیعی از تضاد فکری بالایی به نسبت سایر نواحی برخوردار است. بطوری که در دوران انقلاب مشروطیت یکی از کانونهای فکری و تاثیرگذار بود. ولی با توجه به اینکه این منطقه سالیان متمادی در استیلای حکومت شوروی سوسیالیستی قرار داشت کمتر کسی به اهمیت آن پی برده است. براین اساس عدم توجه به جریانات منطقه قفقاز در انقلاب مشروطه ایران باعث کم رنگ شدن تاریخ مشروطه ایران خواهد شد زیرا بخش عمده آن متاثر از حوادث و رخدادهای سیاسی و اجتماعی منطقه قفقاز بوده است

         6 – روش تحقیق

این پژوهش تحقیقی است از نوع تحقیقات بنیادی و نظری بر پایه مطالعات کتابخانه ای که با استفاده از روشهای توصیفی و تشریحی و تحلیل و استدلال و با تکیه بر منابع معتبر تاریخ صورت گرفته است، پژوهش با رعایت ترتیب زمانی رویدادها و با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده و با نقد تاریخی و تطبیقی وقایع و اخبار با هم دیگر با ملاحظه ارجحیت اخبار و راوی و برقراری روابط علی و معلولی انجام گرفته است

        7- سابقه تاریخی مطالعات و پژوهشهای مرتبط با موضوع پژوهش

به طوری که ذکر شد منطقه قفقاز تحت تسلط دولت شوروی بود. تمامی اسناد و مدارک این منطقه توسط دولت شوروی در آرشیو وزارت امور خارجه آن کشور نگهداری می شد. و دسترسی به آن برای محققان غیرممکن بود. به همان خاطر پژوهشگران به منظور بررسی این منطقه از محتوی کتابهای تاریخی استفاده می کنند. این مسئله باعث شده که بررسی تاثیر جریانات فکری قفقاز در انقلاب مشروطه ایران بصورت پراکنده در کتابهای تاریخ مشروطه مطرح شود

بیشترین پژوهش دراین خصوص توسط محققین روسی مانند ایوانف، تریا و ایرانسکی شده است و چون این نویسندگان خود دارای گرایشات سوسیالیستی بودند به همان خاطر انقلاب مشروطه ایران و جریانات قفقاز را دخیل در این موضوع می دانستند. در میان نویسندگان ایرانی ، تاثیر جریانات فکری قفقاز در انقلاب مشروطه ایران توسط کسانی چون فریدون آدمیت ، احمد کسروی و دکتر مهدی ملکزاده و رحیم رئیس نیا در کتابهای تاریخیشان به صورت پراکنده مطرح شده است

         8 -  تعریف مفاهیم تحقیق

قفقاز : منطقه ای است در شمال ایران و میان دریای سیاه و دریای خزر واقع است این منطقه از شمال به روسیه و از جنوب ایران و از شرق و غرب دریای سیاه و خزر محدود می شود. این منطقه پس از استقلال از قلمرو شوروی به سه کشور مستقل به نامهای آذربایجان و ارمنستان و گرجستان تقسیم شدند. به جهت اینکه دارای اقوام و ملیت های متعددی هستند، تضادها و تعارضات فرهنگی و قومی در آن بیشتر است

حزب سوسیال دموکرات : تاثیرگذارترین حزب روسیه در جریان انقلاب 1905 و بعد از آن بود بطوری که این حزب نه تنها در روسیه بلکه در خارج از آن کشور شعبات متعددی داشت. و مهمترین نقطه قوت آن حزب داشتن تمایلات دموکراتیک بود. و بارزترین رهبران آن لنین و استالین بود

حزب اجتماعیون و عامیون: این حزب نخستین بار در شهر باکو در میان کارگران ایرانی به توسط نریمان نریمانف که دارای تمایلات سوسالیستی که متاثر از اندیشه های حزب سوسیال دموکرات روسیه بود شکل گرفت بعدها با تلاش حیدرخان عمواوغلی و محمدامین رسول زاده در شهرهای مشهد و تهران و تبریز و رشت شعباتی ایجاد شد. این حزب با حزب اجتماعیون و عامیون باکو ارتباط مستمر داشت

حزب دموکرات ایران: این حزب پس از فتح تهران توسط کسانی چون حیدرخان عمواوغلی و سیدحسن تقی زاده و محمدامین رسول زاده تاسیس شد و هدف از آن تشکیل حزب مستقل در ایران و اداره کشور بصورت دموکراتیک بود. این حزب در ادامه کار خودشان  در مجلس شورای ملی به خاطر مخالفت حزب اعتدالیون نتوانست به اهداف خود برسد


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 26
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود مقاله تاريخچه زبان کهن فارسي (پارسي) در فایل ورد (word) دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله تاريخچه زبان کهن فارسي (پارسي) در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله تاريخچه زبان کهن فارسي (پارسي) در فایل ورد (word)

مقدمه  
جایگاه زبان فارسی  
پیشینه زبان فارسی  
زبان پارسی باستان  
پارسی میانه  
پارسی نو  
خط فارسی  
زبان‌های بیگانه در فارسی  
واژه‌های عربی‌شده فارسی  
فرهنگستان ایران  
گویش‌ها و لهجه‌ها  
توصیف زبان شناختی زبان فارسی  
نام زبان فارسی در زبان‌های دیگر  
کاربردهای نادرست قواعد عربی در فارسی  
علامت‌های جمع عربی  
آوردن «اَل»  
علامت مصدر جعلی )صناعی) عربی  
تنوین  
هماهنگی صفت و موصوف  
صفت تفضیلی عربی + تر یا ترین  
عَلَیه یا برعَلَیه  
مثنی  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله تاريخچه زبان کهن فارسي (پارسي) در فایل ورد (word)

راهنمای زبان‌های ایرانی، جلد اول زبان‌های ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول زمستان
Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993-2001 Microsoft Corporation
Encyclopdia Britannica 2006 Ultimate Reference Suite DVD Version: 20060100000000000, Persian Language
راهنمای زبان‌های ایرانی، جلد دوم زبان‌های ایرانی نو، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول
Lazard, The Rise of The New Persian Language, CHI IV, Cambridge 1975, 592-632 and 692-
Lazard, Pahavi, parsi, dari: Les langues de l’Iran d’apres Ibn al-Muqaffa, in Iran and Islam, in memory of the late Vladimir Minorski, Edinburgh 1971, 361-

مقدمه

زبان فارسی )فارسی دری، پارسی، دری[2]) زبانی است که در کشورهای ایران، افغانستان[3]، تاجیکستان[4] و ازبکستان[5] به آن سخن می‌گویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از زبان‌های رسمی‌ کشور افغانستان است

در ایران بیش از 40 میلیون تن[6] )بین 58 تا 79) پارسی زبان هستند.[7] در افغانستان 20 میلیون تن، در تاجیکستان 5 میلیون تن[8]، و در ازبکستان حدود 7 میلیون تن به فارسی سخن می‌گویند. [9] [10]زبان پارسی گویش‌ورانی نیز در هند و پاکستان دارد )نگاه:زبان فارسی در شبه‌قاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبان ها بدان به عنوان زبان دوم روی هم‌رفته می‌توان شمار پارسی‌گویان جهان را حدود 110 میلیون تن برآورد کرد

گرچه پارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری مغول )به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی‌ شبه‌قاره هند بوده ‌است. زبان رسمی‌ کنونی‌ پاکستان )اردو)، که «اسلامی‌شده»ی زبان هندی است، بسیار تحت‌ تأثیر پارسی بوده‌است و واژه‌های پارسی‌ بسیاری دارد. به خاطر تأثیر بسیار زیاد زبان فارسی در پاکستان، بنیان‌گذاران این کشور تصمیم گرفتند که سرود ملی پاکستان‌ به زبان فارسی باشد. در تعاریف رسمی پاکستان، زبان اردو دختر زیبای زبان فارسی معرفی می‌شود

 

جایگاه زبان فارسی

زبان فارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و بعد از انقلاب مشروطه به عنوان زبان ملی ایران تبلیغ و شناخته شده‌است،[نیازمند منبع] ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد به طور مثال قبل از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود.[11] یا نقل می‌کنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد.[12] زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیت‌های مختلف بوده‌است، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون امپراتوریهای گورکانیان هند و عثمانی داشته‌است.آن هم در حالی که در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگ‌های دیگر دیده می‌شود و به طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحه‌های فرهنگیشان بوده است[13] [14]. این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «;عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل گیری فرهنگ اسلامی درک نمی‌کنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشه‌های معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف می‌کنند;» [15] [16]

در سال 1872 در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایه تعریف، زبانی کلاسیک به‌شمار می‌آید که اولا باستانی باشد، ثانیا ادبیات غنی داشته باشد و ثالثا در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد. [17]

زبان فارسی از نظر شمار و تنوع ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان اول جهان است.[18]

 

  پیشینه زبان فارسی

زبان فارسی از شاخه هندواروپایی زیرشاخه هندوایرانی و زیرشاخه زبان‌های ایرانی است. پیشینه کهن زبان فارسی به ایرانی باستان باز می‌گردد

زبان پارسی ریشه در پارسی میانه دارد و پارسی میانه ریشه دارد در پارسی باستان. [19][20][21][22]

از ایرانی باستان، زبان‌های

زبان اوستاییزبان سغدیزبان مادیپارسی باستانزبان سکایی

پدید آمدند. این زبان‌ها کمابیش هم‌هنگام بوده‌اند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی‌ امپراتوری می‌شود

زبان فارسی، شامل سه زبان است : پارسی باستان ، پارسی میانه )پهلوی )، و پارسی نو )فارسی بعد از اسلام )، و چون مطلقاً فارسی گویند مراد زبان اخیر است . ابن الندیم از عبدابن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است : فهلویه )پهلوی )، دریه )دری )، فارسیه )زبان مردم فارس )، خوزیه )زبان مردم خوزستان )، و سریانیه . فهلویه منسوب است به فهله )پهله ) نامی که بر مجموع شهرهای پنجگانه اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان دهند. [23]

زبان پارسی باستان

پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده‌است. نخستین یافته‌های نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشته بیستون است که پیشینه آن به سده ششم پیش از میلاد برمی‌گردد .[24] دبیره پارسی‌ باستان، میخی بوده‌است که به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی دبیره رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبوده‌ است و تنها دبیره‌ای ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است.[25]

دوره باستان که از آغاز تا فروپاشی‌ شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سده بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمی‌گیرد. از زبان‌های ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شده‌است: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها واژه‌ها و عبارت‌هایی در نوشته‌های دیگران برجای مانده‌است. اما از زبان‌های اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشته‌است

پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده‌است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد.[26] درهمین زمان لهجه‌های دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را می‌پیموده‌است، مانند زبان‌های بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی

خط باستان، خط میخی بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده‌ است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است که برای نگاشتن این سنگ‌نوشته‌ها استفاده می‌شده‌است .[27] زبان باستان از نظر دستوری پیچیده‌تر از نسل‌های بعدی پارسی بوده‌است.[28]

پارسی میانه

در رده‌بندی زبان‌شناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایران زمین، کاربرد داشته‌است، میانه می‌گویند. زبان پهلوی به گویش مرکزی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته می‌شود. پارت‌ها به زبان پهلوی شمالی )پارتی) که جزیی تفاوت با پهلوی جنوبی دارد، سخن می‌گفتند. پهلوی جنوبی )ک) در عهد ساسانیان رواج داشته‌است. دستور زبان پهلوی ساده‌تر از باستان اما پیچیده‌تر از پارسی نو بوده‌است.[29] [30]

پارسی نو

تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 دانلود پايان نامه جرم مستمر و جرم آني در فایل ورد (word) دارای 77 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود پايان نامه جرم مستمر و جرم آني در فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود پايان نامه جرم مستمر و جرم آني در فایل ورد (word)

جرم مستمر  
فواید تقسیم جرایم به آنی و مستمر[5]  
پی نوشت ها  
نفقه چیست ؟  تعریفی از نفقه:  
نفقه ی زن پس از مرگ همسر یا طلاق همسر  
نفقه چه طوری نقد میشود  
نفقه دارای سه مبنای شرعی زیر است :  
مقدار نفقه  
شرایط وجوب نفقه  
موارد سقوط نفقه  
ویژگی های نفقه  
ضمانت اجرایی نفقه چیست؟  
نفقه ، تمکین خاص ، تمکین عام  
.  نفقه در قانون مدنی  
موادی در مورد نفقه  
نظر برخی علما در مورد نفقه  
احکام نفقه در قرآن کریم  
تفصیل احکام:  
اولویت نفقه با زن است  
بخش اول: قتل شبه عمد  
قتل در حکم شبه عمد در قانون مجازات اسلامی  
مبحث اول : کلیات
مبحث دوم _ هدف , مبنا و عناصر قتل در حکم شبه عمد.  
نتیجه گیری  
بخش دوم: ضرب و جرح  
در چه مواردی قطع یا جرح عضو عمدی محسوب خواهد شد؟  
چه عملی دفاع و مشروع تلقی می شود؟  
پی نوشت:  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود پايان نامه جرم مستمر و جرم آني در فایل ورد (word)

1- قرآن کریم

2-  سیاح، احمد؛ فرهنگ جامع عربی – فارسی؛ ذیل کلمه جرم

3-  شامبیاتی، هوشنگ؛ حقوق جزای عمومی، تهران، انتشارات ذوبین با همکاری انتشارات مجد، چاپ دوازدهم 1384

4-  منصور، جهانگیر؛ قانون مجازات اسلامی، تهران، نشر دیدار، چاپ چهلم، 1385

5-  اردبیلی، محمدعلی؛ حقوق  جزای عمومی، نشر میزان؛ چاپ هیجدهم،پائیز 1386

6- استاد دکتر آزمایش تقریرات دوره لیسانس سال تحصیلی 63 _
7-  شهید ثانی , شرح لمعه , انتشارات دار العالم الاسلامی بیروت , ج 10 , ص 106 _ 105 و محقق حلی شرایع الاسلام , چاپ نجف , ج 4 , صفحه
8-  سید محمد حسین شیرازی , کتاب القصاص , انتشارات دار القرآن , قم
9 _ امام خمینی تحریر الوسیله موسسه انتشارات دار العلم , قم بیتا , ج 2 , صفحه 566 _
10-  هوشنگ ناصر زاده آرا وحدت رویه قضایی , انتشارات دیدار , تهران 1373

جرم مستمر

جرم در لغت به معنای گناه است.[1] و در اصطلاح حقوق کیفری تعاریف مختلفی از جرم شده است و یک تعریفی که بتواند بر سایر تعاریف غلبه یابد و مورد قبول همگان واقع شود وجود ندارد چون هر یک از این تعاریف اغلب از گرایشهای نظری مکتبهای خاصی ملهم شده و دارای مبانی نظری مختلف هستند.[2]

در قانون مجازات اسلامی هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب می‌شود.[3]

اگر وقوع فعل یا ترک فعل مجرمانه را از حیث طول مدت تحقق آن در نظر آوریم جرایم را می‌توان به دو گروه جرم آنی و جرم مستمر تقسیم کرد

جرم مستمر یا متمادی جرمی است که فعل یا ترک فعل در یک لحظه و مدت کوتاه تحقق نیافته بلکه لازمه تحقق آن استمرار مادی در زمان است. به سخن دیگر، استمرار جرم ناشی از اراده و عزم مرتکب به گونه‌ای است که در هر لحظه جرم با تمام عناصر تشکیل دهنده آن تکرار می‌شود و سوء نیت فاعل هر آن تجدید می‌شود. مثل موضوع ماده 556 قانون مجازات اسلامی «هر کس بدون مجوز و به صورت علنی از لباسهای رسمی ماموران نظامی یا انتظامی جمهوری اسلامی ایران یا نشانها، مدالها یا سایر امتیازات دولتی را بدون تغییر یا با تغییر جزئی که موجب اشتباه شود مورد استفاده قرار دهد در صورتی که عمل او به موجب قانون دیگری مستلزم مجازات شدیدتری نباشد به حبس از سه ماه تا یک سال و یا جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال محکوم خواهد شد». و توقیف یا حبس غیر قانونی موضوع ماده (583 قانون مجازات اسلامی، تعزیرات) یا اخفای مال مسروقه، موضوع ماده (62 قانون مجازات اسلامی، تعزیرات) که به صورت فعل مثبت هستند و نیز ترک انفاق موضوع ماده (664 قانون مجازات اسلامی) که به صورت ترک فعل می‌باشد.[4]

فواید تقسیم جرایم به آنی و مستمر[5]

1- از حیث مدت مرور زمان: آغاز مرور زمان در جرایم آنی از لحظه‌ای است که جرم تحقق یافته است در حالی که مرور زمان در جرایم مستمر از زمان انقطاع رفتار مجرمانه آغاز می‌شود برای مثال در جرم توقیف یا حبس غیر قانونی[6] آغاز مرور زمان از لحظه‌ای است که شخص بازداشت شده آزادی خود را باز یابد یا در جرم اخفای مال مسروقه آغاز مرور زمان از لحظه کشف مال نزد بزهکار آغاز می‌شود.[7]

2- از حیث تاثیر قانون جدید: جرم معمولاً تابع قانونی است که در زمان وقوع آن حاکم است. و جرایم آنی نیز تابع این قانون است و در واقع اصل بر عطف به ما سبق نشدن قوانین کیفری است منظور از عطف به ما سبق نشدن قوانین کیفری اجمالاً این است که قاضی نمی‌تواند حکم قانون لاحق را به مصادیق سابق تسری دهد و افعالی را که پیش از تصویب این قانون جرم نبوده به استناد آن مجازات نماید.[8]

ولی در جرائم مستمر چون جرم لحظه به لحظه و تا زمان حکومت قانون لاحق پی در پی محقق می‌شود مشمول مقررات جدید قرار می‌گیرد هر چند این قانون شدیدتر از قانون سابق باشد

 3- از حیث صلاحیت دادگاه: دادگاهها صلاحیت خود را در رسیدگی به جرائم به قلمرو جرم محدود می‌دانند. از این رو، رسیدگی به جرم آنی که در یک زمان و مکان معلوم می‌شود در صلاحیت دادگاهی است که جرم در قلمرو آن ارتکاب یافته است. مانند صدور چک پرداخت نشدنی در شیراز که رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاههای این شهر قرار دارد ولی در جرائم مستمر که ممکن است فعل مجرمانه در مکانهای متعدد دوام داشته باشد همه دادگاههایی که جرم در قلمرو آنها استمرار داشته صالح برای رسیدگی هستند لیکن تقدم با دادگاهی است که زودتر شروع به رسیدگی کند.[9]

 4- از  حیث اعتبار امر مختوم: در جرایم آنی اگر حکم محکومیت قطعی از دادگاهی صادر شد، رسیدگی مجدد به همان دلایل و دعوی دیگر ممکن نیست و پرونده مختومه شده، ولی در جرایم مستمر چون فعل مجرمانه مبین‌ بقای اراده ارتکاب است، پس از قطعیت محکومیت نخستین، تعقیب و رسیدگی و محکومیت مجدد فاعل بلااشکال است حتی اگر محکومیت نخستین مشمول عفو قرار گیرد و مجرم همچنان بر قصد خود باقی باشد می‌توان بار دیگر او را به همان دلیل تعقیب و محکوم کرد.[10]

نفقه چیست ؟

تعریفی از نفقه:

طبق ماده ی 1107 ق.م ایران نفقه عبارتست از همه ی نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن .البسه .غذا .اثاث منزل و هزینه های درمانی و بهداشتی و هر آنچه را به صورت عادت یا احتیاج لازمه ی زندگی وی باشد
البته قانون میزان دقیقی برای نفقه مسخص نکرده و بیان نکرده که مثلا نفقه ی روزانه ی زن بیست هزار تومان باشد بلکه نفقه را بر مبنای نیاز های متعارف و متناسب با وضعیت زن و منطبق با عرف زمان و مکان زندگی زوجین دانسته است
اگر چه در قانون مدنی و کیفری ایران نسبت به پرداخت نفقه تاکید بسیاری شده است تا به این وسایل مردان ملزم به پرداخت حق و حقوق شرعی و قانونی همسر خود باشند اما در مواردی نیز به آنها اجازه داده شده است که از پرداخت آن خودداری کنند و مهمترین چراغ سبز قانون مدنی برای ندادن نفقه به زن ماده ی 1108 ق. م است که میگ.ید هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناعکند مستحق نفقه نخواهد بود
طبق این ماده عدم تمکین مجوزی برای ندادن نفقه است البته تمکین تابع عرف اقوام و نزدیکان است
در اصطلاح قانونی یا حقوقی تمکین عبارتست از براوردن نیازهای شوهر واجابت کردن خواسته های مشروع او
یکی از موارد داشتن رابطه ی زناشویی است که در این مورد تنها به جز موارد خاص شرعی و بیماری یا درخواست های خلاف شوون اخلاقی یا مغایر با سلامت جسم و روح زن باید با همسر خود تمکین کند
از موارد دیگر تمکین اقامت دراقامتگاه دایمی شوهر است یعنی زن برای دریافت نفقه باید در خانهی شوهر زندگی کند مگر یک استثنا و آن اینکه در خود عقد ازدواج شرطی غیر از آن شده باشد که زن در منزل دیگری یا خانهی دیگری زندگی کند
اگر زن بدون دلیل موجه و بدون موافقت شوهر خانه را ترک کند و حتی در خانهی پدر یا مادر خویش اقامت کند مرد میتوتند ازدادن نفقه ی وی امتناع کند و ان را پرداخت نکند
مورد دیگر الزام زن به حسن معاشرت با شوهر خویش است زنی که بدون دلیل موجه از تمکین خودداری و رن ناشزه یعنی نافرمان و خاطی نامیده میشود و در این صورت علاوه بر اینکه مرد از دادن نفقه معاف خواهد بود بلکه میتواند تقاضای طلاق وی را نیز از دادگاه بخواهد و میتواند تجدید فراش ( زن دیگر اختیار کند ) کند
سوء رفتار زن یا انتخاب شغلی مغایر با شوون اخلاقی و وظایف زناشویی و داشتن معاشران فاقد صلاحیت اخلاقی از دیگر موارد نشوز محسوب خواهد شد .البته تمکین به معنای تسلیم بی چون چرای زن در مقابل مرد و پاسخ دادن به خواسته های نا مشروع وی نیست. چنانچه زن به دلیل عذر شرعی یا مسایل پزشکی قادر به ایفای وظایف زوجیت نباشد یا برای انجام واجب شرعی ناچار باشد به مسافرت برود واز شوهراجازه نگیرد ناشزه محسوب نمیشود و نفقهی وی بر عهده ی شوهر است
دومین چراغ سبز قانونی ازدواج موقت یا همان چیزی که در اصطلاح عامه به آن صیغه می گوییم
طبق ماده ی 1113که میگوید : در عقد منقطع زن حق نفقه ندارد مگر اینکه شرط شده باشد یا اینکه عقد مبنی بر آن جاری شده باشد نفقه تنها منحصر به زنی است که به عقد دایم در آمده است در عقد یا ازدواج موقت زن مستحق نفقه نخواهد بود مگر اینکه در موقع عقد شرط شده باشد یا اینکه طرفین ابتدا با هم توافق کرده باشند

نفقه ی زن پس از مرگ همسر یا طلاق همسر

آیا زن پس از طلاق هم مستحق نفقه است یا انکه نفقه ای به وی تعلق نمیگیرد
ماده 1109 ق.م پاسخ این پرسش را به این صورت میدهد : زنی که طلاق رجعی گرفته (طلاقی که تا مدتش تمام نشده است مرد میتواند رجوع کند ) در زمان عده اش که عده ی آن سه طهر است نفقه اش بر عهدهی مرد است مگر آنکه طلاق در زمانی واقع شده باشد که زن تمکین تمکین نکرده باشد (نشوز کرده باشد ) اما اگر طلاق به دلیل فسخ نکاح یا طلاق باین رخ داده باشد زن تنها در صورتی که حامله باشد تا زمانی که فرزندش به دنیا خواهد آمد حق نفقه دارد و در غیر از این مورد حق دریافت آن را ندارد
قبل از آنکه قانون مدنی در سال 1381 اصلاح شود زن س از مرگ شوهرش نفقه ای دریافت نمیکرد اما با اصلاحیه ای که درهمین سال 1381 طبق ماده 1110 زن در ایامی که در عده ی وفات شوهرش است نفقه دریافت میکند و این نفقه در صورتیکه مرد خودش دارایی داشته باشد از دارایی خودش و در غیر این صورت از اموال اقارب (اشنایان و خانوادهی فوت شده ) که پرداخت نفقه بر عهدهی آنان است تامین خواهد شد
نفقه حق زن است و در صورت تمکین وی باید به می پرداخت شود و قانون ایران در این مورد به شدت سخت گیری میکند چرا ؟ چون که در صورت عدم پرداخت آن زن ممکن است دچار عسر و عرج شده و خدای ناکرده به فساد بیا فتد یه این دلیل قانون این حق را به زن داده است که مطابق ماده 1111ق.م درصورت استنکاف شوهرش از دادن نفقه به دادگاه مراجعه کرده و دادخواست دریافت مهریه بدهد که در این صورت دادگاه میزان نقطه را توسط کارشناسی که دادگاه تعیین می کند و مرد یا زوج ر را به دادن آن محکوم می کند
طبق ماده ی قانون1129 قانون مدنی در صورتی که شوهر پس از شکایت زن از دادن نفقه خودداری کرد و بی خیال حکم دادگاه که بازهم که باز هم نفقه نداد که در این صورت دادگاه در صورت عدم پرداخت برای اول اجباربعد توقیف اموال و بعد زندان و در صورتی که این مراحل را طی کرد یا اصلاَ در مرحله اول خوداری و امتناع از ان زن میتواند تقاضای طلاق بدهد و دادگاه شوهررامجبور به طلاق دادن زن میکند و علاوه براین در صورتی که شوهر به دلیل بیماری یا از کار افتادگی از دادن نفقه عاجز باشد قاضی میتواند او را مجبور به طلاق همسرش کند
برای دریافت نفقه زن باید باید حتماَ در خانه شوهرش باشد واگرخانه شوهری را بدون اجازه شوهرش (به جز مواردی که قانون مشخص کرده)ترک کند شوهر می تواند به او نفقه ندهد ماده 1114 در این باره می گوید زن باید در منزلی که شوهرش تعیین میکند سکنی گزیند مگرانکه اختیار تعیین منزل به زن داده باشد اما مواقعی است که قانون و دادگاه این حق را به زن می دهد یا اینکه بدون اجازه شوهر از خانه خارج ودر خانه دیگری ساکن شود اما بتواند نفقه اش رامطالبه کند ماده1115 قانون اساسی به این مساله اختصاص دارد ومیگوید اگر بودن زن یا شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرربدنی یا مالی یا شرافتی برای زن باشد زن میتواند مسکن جداگانه ای اختیار کند ودر صورتی که خطربازگشت به خانه ثابت شود دادگاه حکم بازگشتبه منزل شوهررا نخواهد داد اما در تمام این مدت نفقه به عهده ی شوهر خواهد بود البته نکته مهم این است که که طبق این ماده تنها در صورت وجود ضرر و خطر از ناحه ی شوهر،دادگاه حکم سکونت در خانه دیگری را صادر نمی کند بلکه چنانچه از خانواده و دوستان شوهرنیز خوف ضرربدنی یا مالی یاشرافتی وجود داشته باشد هم زن میتواند در خواست خانه جداگانه بکند درچنین مواردی زن با تقدیم دادخواست از دادگاه می خواهد به وی اجازه سکونت در منزل و مسکن جداگانه بدهد و در صورتی که دادگاه حکم را به نفع زن صادرکند زن نفقه اش را هم میگیرد
یکی دیگر ازمسایل مهم درباره ی نفقه این است که پرداخت نفقه از سوی شوهر هیچ ارتباطی با ثروتمند بودن یا فقیر بودن شوهرش ندارد و بدون توجه به جیبش باید مخارج او را بدهد و از ویژگیهای دیگر نفقه ی زن مقدم بر اقارب است یعنی اول باید نفقه ی زن را هم نسبت به گزشته وهم نسبت به آینده داد اما اقارب فقط نسبت به آینده حق مطالبه ی نفقه را دارند و اینکه نفقه ی زن جز طلب ممتازه است یعنی اگر شوهر ورشکست شد اول باید نفقه ی وی را پرداخت کنیم بعد بدهی های وی را وهمچنان که ماده 1118 ق.م بیان کرده که زن مستقلاْ میتواند در دارایی خود هر تصرفی که را که میخواهد بکند زن میتواند از مالی که به اوارث به وی رسیده است یا از شغل مستقلش بدست آورده است هر طوری که میخواهد استفاده کند و حتی در صورت ثروتمند بودن زن و فقیر بودن شوهر شوهر از پرداخت نفقه معاف نخواهد بود

نفقه چه طوری نقد میشود

برای نقد کردن نفقه زن میتواند دو نوع شکایت حقوقی و کیفری مطرح کند
یکی دادخواست حقوقی ودیگری شکایت کیفری است
که دادخواست حقوقی : وقتی زنز از شوهرش تمکین می کند اما شوهر از دادن نفقه خودداری می ورزد زن میتواند با مراجعه به دادگاه خانواده و طرح دعوی حقوقی برای گرفتن نفقه محکومیت شوهرش را به پرداخت نفقه از دادگاه بخواهد .در این صورت دادگاه پس از بررسی ادعای زن حکم به پرداخت نفقه خواهد داد .در این شرایط اگر ورد پزیرفت قضیه ختم و آتش بس میشود
اما اگر محکوم به پرداخت نفقه شود اما مرد امتناع کرد یا واقعا در فقر باشد یا به قول خودش حال گیری نماید زن میتواند درخواست طلاق نماید و قاضی مرد را مکلف و مجبورخواهد کرد که وی را طلاق دهد
اما راه حل دیگر برای نقد کردن نفقه شکایت کیفری است که علاوه بر دادخواست حقوقی از آنجا که عدم پرداخت نفقه در قانون ایران جرم است زن در صورتیکه نفقه اش پرداخت نشود میتواند با مراجعه به دادسرای عمومی تعقیب جزایی شوهرش را از دادگاه بخواهد و در این صورت با اثبات عدم پرداخت نفقه مرد علاوه بر پرداخت نفقه به مجازات مقرر در قانون نیز محکوم خواهد شد
ماده 642 ق.م.ا(قانون مجازات اسلامی) مقررمیدارد که:هر کس با داشتن استطاعت مالی نفقه زن خود را در صورت تمکین ندهد یا از تادیه نفقه دیگر اشخاص واجب النفقه امتناع کند دادگاه او را از سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم خواهد نمود

نفقه دارای سه مبنای شرعی زیر است

1) آیات

2) روایات

3) اجماع

 

مقدار نفقه

مقدار نفقه با توجه به استطاعت مرد برابر میزانی است  که موجب گذران زندگی زن شود و تقریباً مایحتاج اولیه زندگی زن را اداره کند  که شامل خوراک، پوشاک ، دارو، درمان و وسایل آرایش است

 اگر زنی در منزل پدر خود خادم داشت مرد نیز موظف است برای او خادمی استخدام کند. مرد موظف است که در بیماری های سخت برای زن خدمتکار بگیرد. اثاث منزل در حد عرف و ، مسکن هم در حد شئون زوجه است

شرایط وجوب نفقه

1) ازدواج دایمی

2) تمکین

در ازدواج موقت، زن استحقاق دریافت نفقه را ندارد مگر اینکه در حین عقد شرط کرده باشد، اما در ازدواج دایمی به محض تمکین، زن مستحق دریافت می شود، نفقه یعنی نفقه فرع بر تمکین است

 موارد سقوط نفقه

1) نشوز زن

2) عقد موقت

3) فوت مرد

4) طلاق بائن: یکی از ویژگی های طلاق بائن این است که رابطه زوجیت کلاً قطع می شود و بالطبع نفقه نیز پرداخت نمی شود

 ویژگی های نفقه

1) نفقه زوجه مقدم بر نفقه اقارب واجب النفقه است، زیرا پدر و مادر در مقابل فرزند تکلیفی ندارند در حالی که زن در برابر شوهر تکلیف  دارد

2) تقدم نفقه بر سایر دیون

3) شرط نفقه اقارب، ناتوان بودن والدین است. اما  اگر زن استقلال مالی نیز داشته باشد، مستحق نفقه است

4) نفقه گذشته زن، دِین است و مرد باید بپردازد در حالی که دین گذشته اقارب دین به حساب نمی آید و فقط نفقه حال است

5) نفقه ای که مرد به زن می دهد یا به طوری هزینه های زندگی است یا به صورت وجه نقد می باشد . در صورتی که نفقه صورت نقد از سوی مرد پرداخت شود و زن پس از مخارج خود چیزی از آن را پس انداز کند ، مرد حق مطالبه این مازاد مخارج نفقه زن را ندارد

6)  تنها در یک صورت زن بدون انجام وظایف زناشویی می تواند طلب نفقه کند، آن هم زمانی است که به عقد مردی در آمده است و هنوز عروسی نکرده است .در این زمان  برای مطالبه مهریه خود می تواند  از حق حبس استفاده کند و استفاده از حق حبس موجب مسقط نفقه نخواهد بود

ضمانت اجرایی نفقه چیست؟

طبق ماده 1129 قانون مدنی اگر مردی ترک نفقه کند، زن می تواند با مراجعه به دادگاه، تقاضای طلاق بدهد و دادگاه پس از اثبات عدم پرداخت نفقه، حکم طلاق را صادر خواهد کرد

اگر مردی مرتکب عدم پرداخت نفقه حال همسرش شود، طبق ماده 642 قانون مجازات اسلامی به سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم می شود

اگر رابطه زوجیت به کلی قطع شود ،نفقه به آن تعلق نمی گیرد، مگر اینکه زن حامله باشد. در باره این نکته که نفقه به زن حامله تعلق می گیرد یا به فرزند او، دو نظریه وجود دارد: عده ای معتقدند که نفقه به زن تعلق می گیرد و برخی می گویند به حمل، ولی نظر غالب این است که این نفقه مربوط به فرزند است

نفقه ، تمکین خاص ، تمکین عام

از آنجا که در مراجعه به آمار وبلاگ مشاهده کردم تعدادی از عزیزان بواسطه بررسی موضوع تمکین و نفقه به وبلاگ وارد میشوند بر آن شدم که مطالب اجمالی تری را در مورد آن جمع آوری کنم

در ارتباط با معنای تمکین عام و خاص ابتدا باید عرض کنم که مفهوم تمکین خاص اطاعت از نیازهای غریزی مرد از طرف زن میباشد و مفهوم تمکین عام فرمانبرداری در تمام امور کلی زندگی میباشد و زن موظف به پیروی و اطاعت از شوهر است قانون هم اشاره کرده ریاست خانواده از خصائص مرد است

بحثهایی که در مورد نفقه و مهریه و تمکین میباشد بلحاظ درگیر بودن این مفاهیم است یعنی اینکه زن بعد از عقد و با عقد نکاح به چه حقوقی میرسد و حقوق مرد چیست و اگر زن تمکین کند و یا نکند حقوق هر کدام چگونه است

در مقابل این سوالات باید گفت که بصورت مشخص در صورت وقوع عقد نکاح زن مالکیت مهریه را دارا میشود و بر اساس قانون هر دخل و تصرفی در آن میتواند بکند و بخاطر همین شرایط است که مردان جوان گاهاً بدرخواست همسرانشان به زندان هم میافتند

اما نفقه حقیست که با تعریف اکثریت تعاریف حقوقی، در صورت عدم نشوز به زن تعلق میگیرد و این جمله یعنی صرف ادعای زن و در خواست زن او صاحب حق است و نیاز به اثبات اینکه به او نفقه تعلق میگیرد نیست و این امکان بواسطه رابطه زوجیت فراهم شده ، اما این مفهوم تعلق نفقه وابسته به تمکین کامل است یعنی تمکین عام و خاص بهمراه هم باید وقوع پیدا کند

لذا با تحقق تمکین عام و سرپیچی از تمکین خاص و یا بر عکس نفقه تعلق نمی گیرد و هر کدام از شرایط یاد شده معنای تمکین کامل را تداعی نمیکند و بنابر این حق نفقه زوجه ساقط میشود .در کل اثبات انفاق در صورتی که دلایل و شواهد مشخصی بر عدم تمکین زوجه نباشد با مرد است و همینطور زمانی که ادعای عدم تمکین وجود دارد مرد باید ادعای خود را با مدارک و شواهد و اسناد به اثبات برساند

 اما در شرایطی هم که زوجه حاضر به تمکین کامل بوده و زوج سرپیچی نماید هر چند تمکینی وجود ندارد بلحاظ وفای زوجه به حقوق قانونی مرد مستحق نفقه میباشد و باید توجه شود مفهوم نشوز و عدم تمکین دو مفهوم جدا هستند

بحث دیگر حق حبس برای زن است که طبق این قاعده حقوقی که در قانون نیز به آن اشاره شده مادام که مهریه زن به او تقدیم نشده او میتواند از تمکین خودداری کند و این عدم تمکین مسقط حق نفقه نیست

در شرح این قانون و قاعده فقهی قبلاً توضیح دادم ولی بصورت خلاصه طبق نظرات و آراء مطرح شده منظور از این عدم تمکین فقط محدود به تمکین خاص است و در موارد دیگر تمکین ،مثل خروج از منزل ملزم به اطاعت است

به این مفهوم که زنی که از حق حبس استفاده میکند فقط از تمکین خاص میتواند خودداری کند و اگر در بقیه امور سرپیچی کند حق نفقه نخواهد داشت

و بدیهیست که اثبات تمام این شرایط با مدعیست لذا به محض درخواست نفقه از طرف زن مرد ملزم به ارائه ادله مبنی بر عدم تمکین زن است که این کار با روال معمول حقوقی جامعه ما از طریق ارسال اظهارنامه صورت میگیرد .البته فقط به همین یک روش خلاصه نمیشود بلکه هر چیزی که نشان دهنده درخواست تمکین زن و عدم اجابت این خواسته از طرف زن باشد همین مفهوم را تداعی خواهد کرد .بعنوان مثال دادخواست تقابل مبنی بر الزام به تمکین زوجه که در مقابل درخواست نفقه زوجه صورت میگیرد همین مفهوم را دارد و نشان میدهد مرد در زمانی که زوجه تمکین کند قانوناً حاضر به پرداخت حقوق او میباشد

در توضیحی دیگر باید اشاره کنم که این حق نفقه بواسطه فرمانبرداری زن از مرد است بنابر این اگر زنی بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود برای مرد این ادعا ایجاد میشود که قصد بر درخواست تمکین داشته و زن امکان اجابت را از بین برده لذا خروج بدون اجازه نفقه زن را خدشه دار میکند . همچنین است زمانی که زنی به شغلی مشغول میشود

بدیهیست با داشتن شغل از طرف زوجه، زوجه از اعمالی که در خانه داشته باز میماند و وقت خود را صرف در آمدی میکند که مرد و خانواده حقی در آن ندارد لذا با این استدلال میتوان نتیجه گرفت که در صورت اشتغال زن بلحاظ قانونی او هم باید در دادن نفقه و تامین نیازهای خانواده اقدام کند و دیگر حق نفقه کامل ندارد و این در شرایطی است که مرد با اشتغال همسرش موافقت کند اما با توضیحاتی که دادم اگر زن برای خروج از منزل شوهر حتی برای لحظاتی اگر دلایل موجهی مثل بخطر افتادن جان و مال و اعمال دیگری مثل اقدام به حج واجب که مستثنی شده و . . . .نداشته باشد ناشزه میشود و حق نفقه ندارد

بلحاظ شرایط نشوز امکان ارائه ادله از طرف مرد بازه وسیعی دارد که در نظرات علما مشهود است اما من از عنوان دلایلی که میشود بعنوان نشوز زن نام برد خودداری میکنم چون کمکی به استحکام بنای خانواده ها نمیکند اما این موضوع بدیهیست که خواسته های حقوق مدنی در ارتباط با خانواده اکثراً به درخواست زنان است که جامه عمل به خود میگیرد و اکثراً مردان با تقاضاهای مختلف زنان به خواسته مهریه و نفقه و طلاق به دادگاه می آیند و مدتها ممکن است این مسائل در دادگاه ادامه یابد

اما اثبات نشوز زن در دادگاه حقوق مشخصی مثل قطع نفقه ، اجازه ازدواج مجدد با توجه به تمکن مالی مرد برای اداره دو خانواده ، اجازه طلاق برای مرد با پرداخت حقوق قانونی زن (مهریه در هر صورت تعلق میگیرد اما حقوقی مثل نصف دارایی مرد اگر در شرایط ضمن عقد  مورد توافق بوده ساقط میشود) را باعث میشود آراء کلیدی که لازم است مورد توجه عموم قرار بگیرد:  رای شماره 633 مورخ 14/2/1378 است این قانون تاکید میکند زمانی که زوجه از حق حبس خود استفاده میکند نمیتواند بواسطه نپرداختن نفقه از زوج شکایت کیفری ترک انفاق بکند و فقط بواسطه حق خود میتواند اقدامات حقوقی را پیگیری کند

نفقه در قانون مدنی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید


:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 9 فروردين 1395 | نظرات ()

متن دلخواه شما